تلاش و امید



او ى ماهر بود و با چند نفر از دوستانش باند سرقت تشکیل داده بودند. روزى با هم نشسته بودند و گپ مى زدند.

در حین صحبتهاشان گفتند: چرا ما همیشه با فقرا و آدمهایى معمولى سر و کار داریم و قوت لایموت آنها را از چنگشان بیرون مى آوریم؟! بیائید این بار خود را به خزانه سلطان بزنیم که تا آخر عمر برایمان بس باشد.

البته دسترسى به خزانه سلطان هم کار آسانى نبود. آنها .

تمامى راهها و احتمالات ممکن را بررسى کردند، این کار مدتى فکر و ذکر آنها را مشغول کرده بود، تا سرانجام بهترین راه ممکن را پیدا کردند و خود را به خزانه رسانیدند.

خزانه مملو از پول و جواهرات قیمتى و . بود. آنها تا مى توانستند از انواع و اقسام طلاجات و عتیقه جات در کوله بار خود گذاشتند تا ببرند. در این هنگام چشم سر کرده باند به شى ء درخشنده و سفیدى افتاد، گمان کرد گوهر شب چراغ است، نزدیکش رفت آن را برداشت و براى امتحان به سر زبان زد، معلوم شد نمک است!

بسیار ناراحت و عصبانى شد و از شدت خشم و غضب دستش را بر پیشانى زد بطورى که رفقایش متوجه او شدند و خیال کردند اتفاقى پیش آمد یا نگهبانان خزانه با خبر شدند. خیلى زود خودشان را به او رسانیدند و گفتند: چه شد؟ چه حادثه اى اتفاق افتاد؟ او که آثار خشم و ناراحتى در چهره اش پیدا بود گفت : افسوس که تمام زحمتهاى چندین روزه ما به هدر رفت و ما نمک گیر سلطان شدیم، من ندانسته نمکش را چشیدم، دیگر نمى شود مال و دارایى پادشاه را برد، از مردانگى و مروت به دور است که ما نمک کسى را بخوریم و نمکدان او را هم بشکنیم و .

آنها در آن دل سکوت سهمگین شب، بدون این که کسى بویى ببرد دست خالى به خانه هاشان باز گشتند. صبح که شد و چشم نگهبانان به درهاى باز خزانه افتاد تازه متوجه شدند که شب خبرهایى بوده است، سراسیمه خود را به جواهرات سلطنتى رسانیدند، دیدند سر جایشان نیستند، اما در آنجا بسته هایى به چشم مى خورد، آنها را که باز کردند دیدند جواهرات در میان بسته ها مى باشد، بررسى دقیق که کردند دیدند که خزانه را نبرده است و گرنه الآن خدا مى داند سلطان با ما چه مى کرد و .

بالاخره خبر به گوش سلطان رسید و خود او آمد و از نزدیک صحنه را مشاهده کرد، آنقدر این کار برایش عجیب و شگفت آور بود که انگشتش را به دندان گرفته و با خود مى گفت : عجب ! این چگونه ى است ؟ براى ى آمده و با آنکه مى توانسته همه چیز را ببرد ولى چیزى نبرده است ؟ آخر مگر مى شود؟ چرا؟. ولى هر جور که شده باید ریشه یابى کنم و ته و توى قضیه را در آورم .

در همان روز اعلام کرد: هر کس شب گذشته به خزانه آمده در امان است او مى تواند نزد من بیاید، من بسیار مایلم از نزدیک او را ببینم و بشناسم.

این اعلامیه سلطان به گوش سرکرده ها رسید، دوستانش را جمع کرد و به آنها گفت : سلطان به ما امان داده است، برویم پیش او تا ببینیم چه مى گوید. آنها نزد سلطان آمده و خود را معرفى کردند، سلطان که باور نمى کرد دوباره با تعجب پرسید: این کار تو بوده ؟ گفت : آرى.

سلطان پرسید: چرا آمدى ى و با این که مى توانستى همه چیز را ببرى ولى چیزى را نبردى؟
گفت : چون نمک شما را چشیدم و نمک گیر شدم و بعد جریان را مفصل براى سلطان گفت .

سلطان به قدرى عاشق و شیفته کرم و بزرگوارى او شد که گفت : حیف است جاى انسان نمک شناسى مثل تو، جاى دیگرى باشد، تو باید در دستگاه حکومت من کار مهمى را بر عهده بگیرى، و حکم خزانه دارى را براى او صادر کرد.

آرى او یعقوب لیث صفاری بود و پس از چند سالى حکمرانى در مسند خود سلسله صفاریان را تاسیس نمود. یعقوب لیث صفاری سردار بزرگ و نخستین شهریار ایرانی (پس از اسلام) قرون متوالی است که در آرامگاهش واقع در روستای شاه‌آباد واقع در 10 کیلومتری دزفول بطرف شوشتر آرمیده است. گفتنی است در کنار این آرامگاه بازمانده‌های شهر گندی شاپور نیز دیده می‌شود.


دکتر نادر جلیلی، استاد دانشگاه کلمسون آمریکا و مدیر تحقیقاتی آزمایشگاه مواد هوشمند و نانو این دانشگاه است. او می‌گوید: من در آبان 1349 در یک خانواده فرهنگی متولد شدم. در سال 1367 در رشته مهندسی مکانیک با گرایش جامدات در دانشگاه صنعتی شریف پذیرفته شدم و4 سال بعد با درجه عالی در تمام گرایشات فارغ‌التحصیل شدم و همان سال به‌عنوان دانشجوی برتر مهندسی مکانیک از ریاست‌جمهوری وقت (هاشمی رفسنجانی) جایزه گرفتم.
در آزمون کارشناسی‌ارشد با رتبه یک رقمی در همین دانشگاه در رشته مهندسی مکانیک گرایش طراحی کاربردی قبول شدم و در سال 74 با درجه عالی و به‌عنوان شاگرد اول دانشکده مکانیک و شاگرد دوم دانشگاه در مقطع کارشناسی ارشد، مدرک خود را اخذ کردم و به همین دلیل از وزیر علوم وقت نیز (دکتر معین) جایزه نفیس دیگری دریافت کردم و به خاطر علاقه به این رشته و پشتکار زیاد از یکی از دانشگاه‌های آمریکا با بورس کامل در مقطع دکترا پذیرفته شدم و مهندسی مکانیک را ادامه دادم و در1997 میلادی (دی‌ماه 1377) موفق به اخذ مدرک دکترا با درجه ممتاز a+ شدم و بلافاصله در دانشگاه ایالتی ایلینویز به‌عنوان استاد‌یار آموزشی دانشکده مهندسی مکانیک در سن 25 سالگی به‌کارگرفته شدم. پس از یک سال و نیم و به‌دلیل موفقیت‌های علمی کسب شده به دانشگاه کلمسون آمدم و هم‌اکنون دانشیار دانشکده مهندسی مکانیک و رئیس گروه دینامیک و کنترل دانشکده و مدیر تحقیقاتی آزمایشگاه مواد هوشمند و نانو هستم.

در حال حاضر روی چه پروژه‌ای در حال کار هستید؟ درباره نتایج آن توضیح بفرمایید.

من به‌طور تخصصی روی مواد هوشمند کار می‌کنم. از چند سال پیش فعالیت اصلی من بر مطالعه و تحقیق روی این مواد متمرکز بوده است. این تحقیقات و دستاورد‌های حاصل از آن در تشخیص بسیاری از مواد شیمیایی و بیولوژیکی مانند باکتری‌ها، ویروس‌ها و حتی DNA کاربرد وسیعی دارد. ما با استفاده از مهندسی مکانیک و بهره‌گیری از روش‌های فوق پیشرفته آنالیز ارتعاشاتی و کنترل این مواد می‌توانیم ذرات بسیار کوچک را تشخیص دهیم که این ذرات می‌تواند طیف وسیعی از باکتری‌ها مانند ایکلای باشد که در مواد غذایی و روده انسان به‌وفور یافت می‌شود.
همچنین در حال حاضر مشغول انجام تحقیقاتی هستیم تا این مواد و ربات‌های بسیار کوچک را با دقت کنترل کنیم و از آنها در جابه‌جایی DNA و حتی تغییر ماهیت آن و در نتیجه تغییر ماهیت سلولی استفاده کنیم. ما در آینده نزدیک با استفاده از ربات‌های بسیار کوچک در ابعادی حدود یک‌هزارم قطر موی انسان که با چشم غیرمسلح قابل مشاهده نیستند و فرستادن آنها به داخل بدن و کنترل دقیق آنها از خارج از بدن انسان، قادر خواهیم بود
جراحی‌های فوق‌العاده مهم و پیشرفته را بدون بازکردن محل جراحی با موفقیت انجام دهیم و آنها را در جراحی‌هایی مانند باز کردن رگ‌های قلب و حتی خُردکردن برخی تومور‌ها مانند تومور مغزی به کار بگیریم. بنابراین بیشترین کاربرد نتایج پروژه من در پزشکی است ولی هم‌اکنون بخش اصلی پایه‌ای تحقیق یعنی درک و فهم رفتار‌های مواد هوشمند در حال انجام است تا با کنترل دقیق حرکت، آنها در همان مسیری حرکت کنند که مد نظر ما است وهمان کاری را در آن نقطه به‌خصوص انجام دهند که ما می‌خواهیم و این مهم‌ترین بخش کار است که نیاز به تحقیق زیادی در زمینه مهندسی مکانیک هم از لحاظ دینامیک مواد و هم کنترل آنها دارد.

شما قرار است در یک کنفرانس بین‌المللی در تهران صحبت کنید، سخنرانی شما در باره چه موضوعی است؟

در27 اردیبهشت ماه امسال هفدهمین کنفرانس سالانه بین‌المللی مؤسسه مکانیک که در دانشگاه تهران برگزار می‌شود من به‌عنوان سخنران کلیدی درباره ماهیت و چگونگی جابه‌جایی و حرکت مواد هوشمند در ابعاد نانو صحبت خواهم کرد.

مواد هوشمند چیست؛ چرا با اینکه توسط انسان کنترل می‌شوند به این مواد هوشمند می‌گویند؟

مواد هوشمند به موادی اطلاق می‌شود که بتوانند به تحریک‌های خارجی مثل میدان‌های الکتریکی پاسخ‌دهند به‌طوری که ما بتوانیم با استفاده از این پاسخ‌ها رازهای نهفته درون آنها را کشف کنیم. بنابر این، این مواد قابلیت شناسایی تحریکات خارجی را دارند؛ عاملی که باعث می‌شود اینها به تحریک‌های خارجی پاسخ دهند جفت کردن میدان‌های مختلف مثل میدان الکتریکی، مغناطیسی و مکانیکی است.
ساختار کریستالی این مواد به‌گونه‌ای است که نیروی وارد شده از طرف یک میدان خارجی باعث تغییر شکل و ایجاد میدان الکتریکی توسط ساختار کریستالی جدید می‌شود، این میدان الکتریکی جریان الکتریکی را به‌وجود می‌آورد که به‌عنوان پاسخ این مواد قابل مشاهده است. بنابراین به این مواد هوشمند می‌گویند؛ چون در برابر نیروی وارده از طرف ما، جواب مناسبی می‌دهند یا به زبان خود با ما سخن می‌گویند. تفاوتی که این مواد با بقیه مواد (غیرهوشمند) دارند این است که در این مواد به نوعی هوشمندی طبیعی نهفته است که می‌توانند مثل موجود زنده به تحریک خارجی پاسخ مناسب بدهند.
همانطور که اگر شما بخواهید یک موجود زنده را وادار به حرکت کنید عکس‌العمل نشان می‌دهد و حتی مقاومت می‌کند، این مواد هم در برابر تحریکات خارجی وارد شده (که به‌صورت مکانیکی، مغناطیسی و الکتریکی است) واکنش‌های مناسبی از خود بروز می‌دهند. این مواد با تبدیل 2میدان مختلف مکانیکی و مغناطیسی به میدان الکتریکی پاسخ و واکنش خود را در برابر تحریکات به ما نشان می‌دهند و این پاسخ معمولا به‌صورت تغییر و جابه‌جایی یا ایجاد جریان الکتریکی است که ما می‌توانیم با اندازه‌گیری میزان جابه‌جایی یا جریان الکتریکی یا میزان خمیدگی آنها بفهمیم این مواد چه میزان حرکت کرده‌اند و میزان پاسخ آنها چه مقدار بوده است. تحلیل و پردازش این اطلاعات می‌تواند به ما کمک کند تغییر و جابه‌جایی آنها را به‌صورت کنترل شده و مورد دلخواه انجام دهیم.
مواد هوشمند شامل 3بخش اصلی است:1- سنسور یا حسگر که تحریک را حس می‌کند 2- بخش عملگر یا اکتیوژن که می‌تواند حرکت را انجام دهد 3- بخش مهم آنکه پردازشگر است و مغز مواد هوشمند را تشکیل می‌دهد که با پردازش عملکرد بخش حسگر و عملگر، هماهنگی مناسبی را از نظر کارایی برای آنها رقم می‌زند.

یعنی این مواد بطور طبیعی دارای حافظه هستند؟

حافظه پردازشگر در خود این مواد نهفته است. کوارتزها از جمله این مواد هستنند که خواص آنها بیش از 2قرن پیش شناخته شد ولی تا‌کنون در زمینه کاربردی کردن آنها کار زیادی صورت نگرفته است. چون این مواد در ابعاد بسیار کوچک و نانو هستند. آلیاژهای مثبت نیز جزء مواد هوشمند محسوب می‌شوند؛ زیرا با تغییر حرارت می‌توانند تغییر شکل بدهند و این ویژگی کاربردهای زیادی در دانش‌های مختلف دارد. اینها موادی هستند که حافظه دارند و می‌توانند زمان تحریک وارد شده و نیز زمان تغییرحرکت صورت گرفته خود را به نوعی ثبت و نگهداری کنند وما با استفاده ازتحلیل این حافظه می‌توانیم رفتار آنها را کشف کنیم و در دانشی مانند پزشکی به کار بگیریم؛ یعنی همان کاری که در قالب یک پروژه بزرگ تحقیقاتی به من سپرده شده است تا با مطالعه رفتار این مواد، آنها را به خدمت انسان درآوریم.


آیا فقط مواد خاصی دارای ویژگی هوشمندی هستند، اصولا مواد هوشمند چه تفاوتی با سازه هوشمند دارد؟

باید توجه داشت که سازه هوشمند متفاوت از ماده هوشمند است.
مواد هوشمند به‌طور طبیعی دارای این خاصیت هستند مانند بعضی نمک‌های ساحلی، برخی آلیاژها و سنگ‌ها و کوارتز، در حالی که سازه‌های هوشمند توسط انسان و از مواد هوشمند ساخته می‌شوند. یعنی سازه هوشمند باید در بخشی از خود علاوه بر مواد و ترکیبات دیگر مواد هوشمند داشته باشد. البته موادی مصنوعی هم وجود دارند که تحت فرایندهای خاصی هوشمندی در آنها ایجاد می‌شود مانند مواد پی‌ایزوالکتریک یا مواد هوشمند سنتتیک که در اثر جریان الکتریکی بسیار بالا این خاصیت در آنها ایجاد می‌شود. به عبارت بهترمواد خاصی اگر در مدت زمان زیادی تحت‌تأثیر شوک الکتریکی قرار گیرند مواد مصنوعی هوشمند را به‌وجود می‌آورند که کاربرد‌های زیادی هم دارد و معمولا بیشتر از مواد هوشمند طبیعی مورد استفاده قرار می‌گیرد.



شما برای چه مدت روی این پروژه بزرگ کار کرده‌اید و بودجه تحقیقاتی اختصاص یافته به آن چقدر بوده است؟

بنیاد علوم آمریکا 6 سال پیش(2003 ) این پروژه را به من واگذار کرد. بودجه تحقیقاتی بالایی به آن اختصاص یافت به‌گونه‌ای که در مرحله اول در آغاز کار نیم‌میلیون دلار (500 هزار دلار) و 2سال بعد نیز نیم میلیون دلار دیگر به آن تزریق شد و به‌طور کلی تا‌کنون حدود 5/1میلیون دلار بودجه صرف تحقیقات و تامین تجهیزات اندازه‌گیری حرکت این مواد، شده است.(یک سوم این بودجه به تامین تجهیزات آزمایشگاهی اختصاص یافته است.)


آیا در کشور‌های دیگر هم روی نانوربات‌ها کار شده است؟

بله، در اروپا و ژاپن. ولی کاری که ما در بخش حرکت و کنترل آنها انجام داده‌ایم و نوآوری‌هایی که در این بخش ما به آن دست یافته‌ایم در حال حاضر در دنیا منحصر به فرد است. ما از نوع خاصی از مواد هوشمند و کنترلرهای ویژه‌ای برای این ربات‌ها در سیستم خود استفاده می‌کنیم که از این نظر از گروه‌های تحقیقاتی دیگر جلوتر هستیم.

در سال 2009 چه میزان بودجه تحقیقاتی در آمریکا در نظر گرفته شده است؟

برای بنیاد علوم آمریکا که بزرگ‌ترین بودجه تحقیقاتی محض را به‌خود اختصاص می‌دهد 10 تا 12 میلیارد دلار بودجه در نظر گرفته می‌شود این بنیاد تحقیق صرف انجام می‌دهد و تحقیقات کاربردی در مراکز و سازمان‌های دیگری مانند وزارت دفاع و وزارت انرژی و سلامت انجام می‌شود. که بودجه تحقیقاتی جداگانه‌ای دارند. به‌طور کلی در بخش پژوهش‌ها و تحقیقات پایه‌ای حدود 25 تا 30 میلیارد دلار و 2برابر این مبلغ در بخش پژوهش‌های کاربردی بودجه اختصاص می‌یابد.


شما در ایران تحصیل کرده‌اید و طی سال‌های اخیر نیز به ایران آمده و در دانشگاه‌های مختلف حضور داشته‌اید. به اعتقاد شما چه تفاوتی میان پروژه‌های تحقیقاتی، نحوه انجام و نیز بودجه‌های اختصاص یافته به آن در ایران و آمریکا وجود دارد؟ چرا در ایران تحقیقات کاربردی کم است یا تحقیقات کمتر به مرحله کاربردی می‌رسند؟


من دانشگاه‌های صنعتی‌شریف، تهران، امیرکبیر و بعضی دانشگاه‌های شهرستان‌ها را بازدید و مشاهده کرده‌ام که محدودیت‌های زیادی برای انجام پروژه‌های تحقیقاتی وجود دارد. البته شاید همین محدودیت‌ها در برخی موارد باعث نوآوری‌هایی شده و مثلا با بودجه‌های کمتری تحقیقات پایه‌ای خوبی صورت گرفته است ولی زمانی که تحقیق به مرحله کاربردی شدن می‌رسد باید تجهیزات مورد نیاز وجود داشته باشد یا برای تامین آن بودجه مناسبی در نظر گرفته شود که در این مرحله متأسفانه به خاطر بودجه‌های کم، کار به کندی و سرعت پایین پیش می‌رود و نتایج آن بسیار دیر نمایان می‌شود یا اصلا متوقف می‌شود.
به عبارت بهتر انجام تحقیقات کاربردی در ایران بسیار مشکل است در حالی که در پروژه‌هایی که پایه‌ای و محض است و نیازی به تجهیزات خاصی ندارد استادان و دانشجویان ایرانی بسیار خوب درخشیده‌اند و پا به‌پای دانشجویان در آمریکا پیش می‌روند. به هر حال عملیاتی کردن پروژه‌ها با محدودیت همراه است که مانع بزرگی بر سر راه پیشرفت و توسعه ایران است.
باید سیستم پیوسته‌ای وجود داشته باشد تا یک تحقیق کاربردی شود. در غیراین صورت حاصل تحقیق فقط چاپ مقاله و فارغ‌التحصیل شدن دانشجو خواهد بود و هیچ مشکلی از جامعه رفع نخواهد کرد. یک تفاوت دیگر این است که در آمریکا نیاز جامعه، اساس و پایه پروژه‌های تحقیقاتی را شکل می‌دهد تا دانشگاهیان با کار روی آنها نیاز جامعه را برآورده کنند، پروژه تحقیقاتی صرفا یک ایده دانشجویی یا عضو هیئت علمی نیست که بعد از انجام تحقیقات و صرف بودجه ندانند آن را در کجا به‌کار بگیرند.
بنابراین ابتدا بنیادهای مختلف موجود مثل بنیاد علوم، در جامعه نیازسنجی می‌کنند و با اولویت‌بندی نیاز‌ها، آنها را به‌صورت پروژه‌هایی با بودجه‌های مناسب در اختیار پژوهشگران در دانشگاه‌ها قرار می‌دهند. به‌عنوان مثال جراحی بدون باز کردن و شکافتن بدن انسان یک نیاز مهم در جامعه است که به‌عنوان پروژه تحقیقاتی تعریف و در اختیار من قرار گرفته است. به‌طور کلی کاربردی کردن یک تحقیق نیاز به یک زنجیره به هم پیوسته دارد که در اینجا حلقه‌های زنجیر یکی بعد از دیگری وارد عمل می‌شوند و به همین دلیل تحقیقات تقریبا به سرعت کاربردی و به ‌صورت محصول نهایی وارد جامعه می‌شود.
در ایران این زنجیره به خاطر حلقه‌های مفقود شده از هم گسسته است و بنابراین بسیاری از تحقیقات خوب فقط تا مرحله چاپ مقاله پیش می‌روند و به نتیجه نمی‌رسند. من که عضو هیئت تحریریه 2مجله معتبر علمی ( مجله مهندسان مکانیک آمریکا که مطالب آن در زمینه دینامیک و کنترل است و مجله مهندسان برق و الکترونیک که به چاپ مقاله در رشته مکاترونیک می‌پردازد) هستم مقالات علمی بسیار ارزشمندی از ایران دریافت می‌کنم ولی نتیجه این مقالات در جامعه ایران مشاهده نمی‌شود چون اصلا به مرحله بهره برداری نمی‌رسد.

چرا تبادل تجربیات و انتقال دانش نخبگان ایرانی خارج از کشور با ایران بسیار کم است؟

زیرا این امر مهم اصلا سازمان یافته و ارگانیزه شده نیست به‌عنوان مثال من به خاطر علاقه‌ای که به دانشجویان تشنه آموختن ایرانی دارم به جز 2سفر اخیر با هزینه شخصی آمده‌ام و از دانشگاه‌های مختلف دیدن کرده‌ام و تبادلاتی با آنها داشته‌ام ولی در اینجا دانشمندان ایرانی زیادی هستند که به دلایل مختلف فرصت انتقال تجربیات و اطلاعات به آنها داده نمی‌شود یعنی سیستم خاص یا پایگاه‌های اطلاعاتی وجود ندارد که این افراد نخبه خارج از ایران و قابلیت‌هایشان به‌طور رسمی شناسایی و از آنها دعوت به همکاری شود و سفرهای مطالعاتی و تحقیقاتی با تسهیلات بیشتری صورت گیرد.
اگر سیستم یکپارچه مدیریتی مناسبی وجود داشته باشد که زمانی که‌ این استادان و متخصصان در ایران هستند در یک چارچوب مشخص و با پرداخت هزینه مناسب از دانش آنها استفاده شود یا دعوت به تدریس شوند دانشجویان مستعد و متخصصان و استادان ایرانی از دانش هموطنانشان در خارج از کشور بهره‌مند خواهند شد و این انتقال اطلاعات صورت خواهد گرفت.
اگر این ارتباط به‌صورت رسمی و از بالا و به‌طور منظم انجام گیرد باعث افزایش ارتباطات علمی با ایرانیان خارج از کشور می‌شود که نتیجه بسیار خوبی در پی خواهد داشت. این کار نیاز به مدیریت خوب دارد نه سرمایه زیاد. فکر می‌کنم در میان مسئولان رده بالا یا حتی بخش خصوصی باید همت زیادی به‌وجود‌آید تا این ارتباط افزایش و به‌طور مرتب و منظم تداوم یابد و از پراکندگی و غیرمتمرکز بودن آن جلو‌گیری شود.

 

 


یکی از جوانترین افرادی است که در شرکتی به بزرگی و عظمت گوگل توانسته به سمت های مدیریتی بالا از جمله مدیر عاملی یوتیوب دست یابد.

سالار کمانگر جوان که پس چاد هورلی مدیرعامل یوتیوب شد، متولد ۱۳۵۵ خورشیدی در تهران و یک ایرانی تبار موفق در میان نام های بزرگ دنیای فناوری می باشد.

تحصیلات سالار کمانگر جوان هیچ ربطی به شغل فعلی اش ندارد. سالار کمانگر فارغ التحصیل رشته بیولوژِژی از دانشگاه استمفورد است، اما حالا در دنیای پرطرفدار فناوری می درخشد.

سالار کمانگر مدیر عامل گوگل

سالار کمانگر ۲۲ ساله بود که به گوگل راه یافت و از جمله کارمندان قدیمی این شرکت بزرگ به شمار می رود. سالار کمانگر ۷ سال بعد و در حالی که هنوز به ۳۰ سالگی نرسیده بود به یکی از کلیدی ترین و مهم ترین کارمندان گوگل تبدیل شد.

سالار کمانگر در سال ۱۹۹۸ و پس از پایان تحصیلاتش به گوگل پیوست ولی پله های ترقی را به ترتیب و نه یک شبه، پیمود.

یکی از بزرگ ترین و شناخته شده ترین موفقیت های این ایرانی تبار ابداع سیستم تبلیغات گوگل یا Google AdWords می باشد که باعث درآمدزایی بسیار زیادی برای گوگلی ها شده است. ضمن اینکه به پیشرفت و درخشش سالار کمانگر هم کمک شایانی کرده است.

نهمین کارمند گوگل، سابق بر این در رأس هرم بزرگ ترین سایت به اشتراک گذاری فیلم در دنیا یعنی همان یوتیوب قرار داشت که گوگل آن را درسال ۲۰۰۶ میلادی و به قیمت ۱/۶۵ میلیارد دلار خریداری کرد.

سالار کمانگر ۴۰ ساله، پیش تر معاون بخش برنامه های تحت وب گوگل نظیر بلاگر، پیکاسا، جیمیل، اورکات، تقویم گوگل و … بوده است.

سالار کمانگر اولین طرح تجاری شرکت گوگل را ارائه کرده و مسئولیت فعالیت های مالی و قانونی گوگل را از ابتدا به عهده داشته است.

salar-kamangar-dive-media

سالار کمانگر اکنون به عنوان یکی از معاونان ارشد شرکت هولدینگ آلفابت (صاحب گوگل) مشغول به کار است.

سالار کمانگر این مدیر جوان در مصاحبه ای که چند سال پیش با مجله معروف businessweek انجام داد در این باره که چگونه بعد از گرفتن مدرک در رشته ی بیولوژژی و درس خواندن در حوزه ی پزشکی سر از  فناوری اطلاعات درآورد، حرف های جالبی می زند:

اوایل که به مدرسه می رفتم، بسیار مشتاقانه خیال پزشک شدن را در سر می پروراندم؛ تا اینکه زمانی را به تماشای طبابت پزشکان اختصاص دادم. از آن به بعد بسیار مشتاق شدم که دانشمند شوم. ولی هر چه می گذشت بیشتر متوجه می شدم که این کار هیجان آور نیست. بعدها وقتی دو هفته به صورت پاره وقت در گوگل مشغول شدم، فهمیدم کارهایی که در گوگل درگیرشان می شوم،  به من انرژی می دهند. درسی که من آموختم این بود که تنها تصور و خیالی که از یک کار داریم کافی نیست و باید مطمئن شویم که یک حرفه به صورت روزانه، هیجان و انگیزه ی لازم را فراهم می کند.”

سالار کمانگر، بودن در اتاقی که در آن گروهی از افراد خلاق هستند و اختیار این را دارد که با آن ها موافق یا مخالف باشد و نیز درباره ی بهتر کردن محصولات یا وضعیت داد و ستد صحبت کند، قسمت مورد علاقه ی کارش به حساب می آورد.

حرف های سالار کمانگر برای کسانی که می خواهند سالار کمانگر دیگری بشوند هم شنیدنی است:

ذهن مان را مشغول بدست آوردن یک شغل و کار عالی نکنیم. به سمت شغلی برویم که علاقه داریم و به آن جذب شویم و بعد از مدتی در آن شغل پیشرفت کرده و به مقام های بالای آن برسیم.

سالار کمانگر مدتی قبل در نشستی درباره ی آینده ی یوتیوب و برنامه هایی که برای این سایت به اشتراک گذاری ویدئو با همکارانش دارد، به نکات جالب و حتی حیرت انگیزی اشاره کرد و درباره ی افزایش بعدها با همکاری بیننده نظر داد.

سالار کمانگر صحبت از بعد چهارم، پنجم و ششم کرد. سالار کمانگر با بیان مثالی از یک بیننده که مشغول تماشای مسابقه ای به صورت سه بعدی است توضیح داد که منظور از این بعدهای اضافه چیست. وقتی بیننده امکان انتخاب دوربین را در هر لحظه دارد بعد چهارم مطرح است. بعد پنجم به معنای ارتباط لحظه ای با دیگرانی است که در حال تماشای مسابقه اند (حتی اگر در استادیوم و از نزدیک در حال تماشای مسابقه هستند) و منظور او از بعد ششم نیز برخورداری از توان تعییر نتیجه مسابقه با حضور مجازی در صحنه است (همانطور که حاضرین در استادیوم امکان اثرگذاری غیر مستقیم در نتیجه را دارند).

سالار کمانگر در ویدئوی در یوتیوب خبر تعطیل شدن یوتیوب را اعلام کرده بود که خیلی زود مشخص شد دروغ اول آوریل یا همان دروغ سیزده خودمان است.

عکس سالار کمانگر

dbpix-google-sunvalley-tmagarticle

Salar Kamanger, YouTube

salar_david-sm_

مسئولیت و مقام های سالار کمانگر:

  • معاون برنامه های تحت وب گوگل از جمله جی میل ، تقویم ، اورکات ، بلاگر ، پیکاسا و
  • مدیر شرکت گوگل
  • مدیرعامل YouTube
  • مدیر پروژه
  • معاون ارشد شرکت هولدینگ آلفابت

این داستانی است در مورد اولین دیدار امت فاکس»، نویسنده و فیلسوف معاصر، از رستوران سلف سرویس؛ هنگامی که برای نخستین بار به آمریکا رفت. وی که تا آن زمان، هرگز به چنین رستورانی نرفته بود در گوشه ای به انتظار نشست، با این نیت که از او پذیرایی شود. اما هرچه لحظات بیشتری سپری می شد ناشکیبایی او از اینکه می دید پیشخدمتها کوچکترین توجهی به او ندارند، شدت گرفت. از همه بدتر اینکه مشاهده می کرد کسانی پس از او وارد شده بودند در مقابل بشقاب های پر از غذا نشسته و مشغول خوردن بودند. وی با ناراحتی به مردی که بر سر میز مجاور نشسته بود، نزدیک شد و گفت: "من حدود بیست دقیقه است که در اینجا نشسته ام بدون آنکه کسی کوچکترین توجهی به من نشان دهد. حالا می بینم شما که پنج دقیقه پیش وارد شدید با بشقابی پر از غذا در مقابلتان اینجا نشسته اید! موضوع چیست؟ مردم این کشور چگونه پذیرایی می شوند؟" مرد با تعجب گفت: "ولی اینجا سلف سرویس است." سپس به قسمت انتهایی رستوران جایی که غذاها به مقدار فراوان چیده شده بود، اشاره کرد و ادامه داد: "به آنجا بروید، یک سینی بردارید و هر چه می خواهید انتخاب کنید، پول آنرا بپردازید، بعد اینجا بنشینید و آن را میل کنید!"

 

<!--[if !vml]--><!--[endif]-->امت فاکس، که قدری احساس حماقت می کرد، دستورات مرد را پی گرفت. اما وقتی غذا را روی میز گذاشت ناگهان به ذهنش رسید که زندگی هم در حکم سلف سرویس است. همه نوع رخدادها، فرصتها، موقعیتها، شادیها، سرورها و غم ها در برابر ما قرار دارد، در حالی که اغلب ما بی حرکت به صندلی خود چسبیده ایم و آن چنان محو این هستیم که دیگران در بشقاب خود چه دارند و دچار شگفتی شده ایم که چرا او سهم بیشتری دارد؟ که هرگز به ذهنمان نمی رسد خیلی ساده از جای خود برخیزیم و ببینیم چه چیزهایی فراهم است، سپس آنچه می خواهیم، برگزینیم.

 

از کتاب: شما عظیم تر از آنی هستید که می اندیشید/مسعود لعل

 

 


پیرمردی ضعیف و رنجور تصمیم گرفت با پسر و عروس و نوه ی چهارساله اش زندگی

 

کند.دستان پیرمرد میلرزید،چشمانش تار شده بودو گام هایش مردد و لرزان بود.

اعضای خانواده هر شب برای خوردن شام دور هم جمع میشدند،اما دستان لرزان

پدربزرگ و ضعف چشمانش خوردن غذا را تقریبا برایش مشکل می ساخت. نخود

فرنگی ها از توی قاشقش قل می خوردند و روی زمین می ریختند، یا وقتی لیوان را

می گرفت غالبا شیر از داخل آن به روی رومیزی می ریخت.پسر و عروسش از آن

همه ریخت و پاش کلافه شدند.

 پسر گفت: باید فکری برای پدربزرگ کرد.به قدر کافی ریختن شیر و غذا خوردن پر

سر و صدا و ریختن غذا بر روی زمین را تحمل کرده ام. پس زن و شوهر برای

پیرمرد، در گوشه ای از اتاق میز کوچکی قرار دادند.در آنجا پیرمرد به تنهایی غذایش را

میخورد،در حالی که سایر اعضای خانواده سر میز از غذایشان لذت میبردند و از آنجا

که پیرمرد یکی دو ظرف راشکسته بود حالا در کاسه ای چوبی به او غذا میدادند.

گهگاه آنها چشمشان به پیرمرد می افتاد و آن وقت متوجه می شدند هم چنان که در

تنهایی غذایش را می خورد چشمانش پر از اشک است.اما تنها چیزی که این پسر و

عروس به زبان می آوردند تذکرهای تند و گزنده ای بود که موقع افتادن چنگال یا ریختن

غذا به او میدادند.

اما کودک چهارساله اشان در سکوت شاهد تمام آن رفتارها بود.یک شب قبل از شام

مرد جوان پسرش را سرگرم بازی با تکه های چوبی دید که روی زمین ریخته بود.با

مهربانی از او پرسید: پسرم ، داری چی میسازی ؟‌پسرک هم با ملایمت جواب

داد : یک کاسه چوبی کوچک ، تا وقتی بزرگ شدم با اون به تو و مامان غذا بدهم .

وبعد لبخندی زد و به کارش ادامه داد.

این سخن کودک آن چنان پدر و مادرش را تکان داد که زبانشان بند آمد و سپس اشک

از چشمانشان جاری شد. آن شب مرد جوان دست پدر را گرفت و با مهربانی او را به

سمت میز شام برد.

قدرت درک کودکان فوق العاده است .چشمان آنها پیوسته در حال مشاهده ،

گوشهایشان در حال شنیدن . ذهنشان در حال پردازش پیام های دریافت شده

است.اگر ببینند که ما صبورانه فضای شادی را برای خانواده تدارک میبینیم، این نگرش

را الگوی زندگی شان قرار می دهند. 


رئیس یکی ازبخشهای اداره کل ، طبق معمول ، یکروز صبح

 

همکاران و کارکنان تحت مسئولیتش را جمع کرد و برای

آنها لطیفه ای تعریف کرد و طبق معمول ، همه همکاران

از خنده ریسه رفتند . اما یکی از کارمندان به لطیفه رئیس

نخندید . رئیس با تعجب و ناراحتی پرسید ؟ مگر لطیفه ام

خنده نداشت ؟ کارمند پاسخ داد : موضوع این نیست قربان.

 نامه انتقالی من امروز می آید و از فردا دیگر کارمند قسمت

شما نخواهم بود .

شرح

 

 چاپلوسی برای حفظ موقعیت شغلی و اداری یکی از بیماری

هایی است که گاه تا آن اندازه پیش می رود که فرد را وادار

می کند نسبت به هر کنش و واکنش روسا و مسئولین

رفتاری تابع و کرنشگر و تایید کننده داشته باشد .

 

 


 
درابتدا عشق به حق و بعد عشق به آدم ها، عشق به داشتن ها، عشق به گفتن ها، عشق به خوبی ها، عشق به سعادت، عشق به معرفت و در انتها عشق به موفقیت مجموعه انگیزه های من برای بودن و ادامه زندگی است.
 
من : عباس مصلی نژاد هستم، در شهر زیبا و پر طراوت " آبادان " دیده به جهان گشودم. تحصیلات ابتدایی خود را در دبستان مهرگان این شهر به پایان رسانیدم و دوره دبیرستان را در دبیرستان البرز تهران به پایان بردم که برای من بس خاطرات نیکو از این دوران به یادگار مانده است.دارای لیسانس اقتصاد، فوق لیسانس مهندسی راه و ساختمان، فوق لیسانس علوم ی و دکتری علوم ی هستم. پیرامون اقتصاد ی بخصوص در کشورهای جهان سوم سالها کار کردم و صاحب تجربیاتی ارزشمند در این زمینه می باشم.
در شامگاه پنجمین روز از اولین ماه پاییز سال ١٣٥٨ ازدواج نمودم که حاصل این زندگی مشترک آرمیتا، آرمینه و آریومی باشند.
 
سابقه کارهای اجرایی
در اوائل سال ١٣٥٦ از آمریکا به ایران بازگشتم و در اولین ماه از فصل تابستان همین سال به خدمت مقدس نظام وظیفه اعزام گردیدم دوره آموزشی را در پادگان فرح آباد تهران بودم و سپس با درجه ستوان دومی به عنوان افسر روابط عمومی بقیه دوران خدمت را سپری ساختم .در خرداد ماه ١٣٥٨ به جرگه سهامداران شرکت دوبرال پیوستم.
شرکت دوبرال یک شرکت ساختمانی است که کار این شرکت احداث راه، ساختمان های بلند، باند فرودگاه و زیرسازی ریل راه آهنمی باشد.
در سال ١٣٦٠ از طرف اعضاء هیأت مدیره به عنوان مدیر عامل این شرکت انتخاب گردیدم و تا سال 1387 در این سمت انجام وظیفه نمودم. کارهای انجام شده درون مرزی شرکت دوبرال عبارت است از:
- احداث راه اصلی نیشابور- مشهد ( قطعات ٦١ و ٦٢(
 
- احداث محور ترانزیت قوچان - باجگیران
- احداث راه اصلی سبزوار- اسفراین
- احداث راه کنار گذر اسفراین - بجنورد
- احداث راه اصلی فومن - میانه ( قطعات ٥ و ٦ (
- احداث راه فرعی اسفراین - بام
- احداث راه فرعی سبزوار - بردسکن ( قطعه اول(
- احداث برج های دوبرال در منطقه شهرک غرب تهران
 
در سال ١٣٧٣ تحولی شگرف در جامعه مهندسی ایران پدیدار شد که در قالب این دستاورد  بزرگ - شرکت دوبرال موفق گردید که با برنده شدن در مناقصه بین المللی احداث محور ترانزیت " عشق آباد - باجگیران " کار صدور خدمات فنی و مهندسی به کشورهای آسیای میانه را آغاز نماید.
با یاری و عنایت پروردگار توانا شرکت توانست در کشور ترکمنستان در مناقصات متعدد دیگری نیز برنده شود که حاصل این تلاشها احداث ١٣١ کیلومتر اتوبان و ٤٠ کیلومتر راه اصلی و همچنین احداث دروازه ورودی جنوبی شهر عشق آباد می باشد.
 
 
 
 
کارهای انجام شده در کشور ترکمنستان عبارتست از :
                                                                               
-احداث محور ترانزیت عشق آباد - باجگیران
-احداث اتوبان عشق آباد - گوگ تپه
-احداث اتوبان گوگ تپه - بحاردن
-احداث اتوبان بحاردن - آرچمان
-احداث دروازه ورودی جنوبی شهر عشق آباد
از طرف آقای صفرمراد نیازف رئیس جمهور محترم ترکمنستان نشان سازندگی ترکمنستان و نشان زنجیر طلایی ریاست جمهوری ترکمنستان نیز به اینجانب اعطاء گردیده است.
 
همچنین از طرف موسسه       ( B.I.D. ( Business Initiative Directions در سال ٢٠٠٤ شرکت دوبرال به عنوان شرکت نمونه در حفظ و بالا بردن استانداردهای تعریف شده در کارهای اجرایی بین تمام سازندگان جهان "اول" شناخته شد که در میان استقبال شرکت کنندگان در نشست ژنو در کشور سوئیس " تندیس طلایی " جایزه سال موسسه به شرکت اعطاء گردید.
در سال ٢٠٠٥ موسسه  Other Ways  طی نشست سالیانه خویش در شهر پاریس شرکت دوبرال را در صدور خدمات فنی و مهندسی و بالا بودن کیفیت کارهای انجام شده - به عنوان شرکت برتر انتخاب - دیپلم افتخار و تندیس زرین سال را به این شرکت اعطاء نمود. در ادامه افتخارات کسب شده توسط شرکت دوبرال به این عناوین نیز برمی خوریم :صادر کننده نمونه صدور خدمات فنی و مهندسی کشور در سال ١٣٨١
صادر کننده نمونه استان خراسان در صدور خدمات فنی و مهندسی در سال١٣٨١
صادر کننده نمونه استان خراسان در صدور خدمات فنی و مهندسی در سال١٣٨٠
 
سابقه کارهای علمی
تحریر کتاب " جمهوری خواهی در ایران "
تحریر کتاب " پایان جمهوری خواهی در ایران "
تحریر کتاب " دولت و توسعه اقتصادی در ایران "
تحریر کتاب " آسیب شناسی توسعه اقتصادی در ایران "
تحریر مقاله " برنامه های توسعه اقتصادی ایران - بعد از پیروزی انقلاب "
تحریر مقاله " تحول گفتمانی در نظریات توسعه اقتصادی دهه ١٩٩٠ "
تدریس در دانشگاه تهران
تدریس در موسسه آموزش عالی غیر انتفاعی طبرستان- چالوس
تدریس در دانشگاه آزاد - واحد تحصیلات عالی بین المللی
تدریس در دانشگاه آزاد - دانشکده حقوق و علوم ی کرج
 
سابقه کارهای علمی-اجرایی
عضویت در این مجامع علمی مایه افتخار و مباهات می باشد :
عضو شورای عالی علوم- تحقیقات و فناوری کشور
عضو هیئت علمی دانشگاه تهران
عضو هیات امناء دانشگاه صنعتی شریف
عضو هیات امناء باشگاه دانش پژوهان جوان
عضو هیات امناء موسسه آموزش عالی طبرستان - چالوس
 
 
هدف از تأسیس بنیاد :
این بنیاد غیر تجاری است که با مقاصد غیر ی و با اهداف انجام امور آموزشی و فرهنگی به صورت عام المنفعه در تابستان سال خوب ١٣٧٥ تأسیس گردیده است.
الف - احداث و اداره واحدها و مراکز آموزشی ، آموزش عالی ، فرهنگی ، تحقیقاتی ،پژوهشی ، هنری و ورزشی .
ب - ایجاد تسهیلات و امکانات تحصیلی رایگان برای دانش آموزان و دانشجویان نیازمند که حائز شرایط بنیاد باشند.
ج - تحریر و انتشار کتب مورد نیاز واحدهای آموزشی بنیاد در مقاطع تحصیلی مختلف.
د - انتشار مجلات فرهنگی ، ادبی ، هنری و ورزشی .
ه - بالا بردن سطح آگاهی های عمومی و ایجاد محیطی مساعد برای رشد و شکوفایی استعدادها و فضائل اخلاقی .
 
- بنیاد فرهنگی مصلّی نژاد در جهت تحقق اهداف تعریف شده در اساس نامه خود چهار حوزه معاونت تأسیس نموده که وظایف هر یک از آن ها به شرح ذیل می باشد :
الف - معاونت امور دانش آموزان و دانشجویان : همه ساله حدود " پانصد " دانش آموز و دانشجوی نخبه و دارای استعدادهای    درخشان تحت حمایت این بنیاد می باشند .
شایان ذکر است : از بدو تأسیس بنیاد فرهنگی مصلّی نژاد تا پایان دی ماه 1388، 3101 دانش آموز و دانشجو از بورسیه تحصیلی این بنیاد فرهنگی استفاده نموده اند .
ب - معاونت امور اجتماعی : تعدادی خانواده که دارای فرزندان نخبه هستند ولی نان آور آنها یا در قید حیات نمی باشد و یا این که توان حمایت مالی از اعضاء خانواده خویش را ندارند برای جلوگیری از ترک تحصیل فرزندان آنان ، بنیاد» این خانواده ها را تحت پوشش خود قرار داده است .
ج - معاونت عمران : - بنیاد فرهنگی مصلّی نژاد همه ساله اقدام به احداث واحدهای آموزشی در مقاطع دبستان ،راهنمائی ، دبیرستان و همچنین دیگر فضاهائی نظیر خوابگاه برای اسکان دانشجویان و ایجاد فضای ورزشی می نماید که پس از احداث و تجهیز آن واحدها را در اختیار وزارت خانه ها و یا نهادهای مربوطه قرار می دهد .
مدارس احداث شده عبارتند از :
- دبستان آرمینه مصلی نژاد در شهرستان منجیل
- دبیرستان نمونه دولتی مهشید مصلی نژاد در شهرستان بیدستان قزوین
- مدرسه راهنمائی نمونه دولتی راضیه حسینی شکرائی در شهر ری
- آموزشکده و هنرستان تربیت بدنی پسرانه آریو مصلی نژاد
- پیش دانشگاهی و دبیرستان نمونه دولتی مهشید مصلی نژاد ( رشته علوم انسانی ) در مشهد مقدس
- مدرسه راهنمائی نمونه دولتی آرمیتا مصلی نژاد در مشهد مقدس
- پیش دانشگاهی و دبیرستان نمونه دولتی آرمینه مصلی نژاد   ناحیه 7مشهد مقدس
- دبستان مهشید مصلی نژاد در مشهد مقدس
- پیش دانشگاهی و دبیرستان نمونه دولتی آرمیتا مصلی نژاد در مشهد مقدس
- پیش دانشگاهی و دبیرستان نمونه دولتی مهشید مصلی نژاد ( رشته های ریاضی و تجربی ) در مشهد مقدس
- مدرسه راهنمائی نمونه دولتی آرمینه مصلی نژاد در مشهد مقدس
- پیش دانشگاهی و دبیرستان نمونه دولتی آرمینه مصلی نژاد    ناحیه 6  مشهد مقدس
-دبستان نمونه دولتی آرمینه مصلی نژاد در مشهد مقدس
- دبستان آرمیتا مصلی نژاد در مشهد مقدس
-دبیرستان پسرانه امام علی (ع) مصلی نژاد در مشهد مقدس
-دبیرستان پسرانه حضرت محمد(ص) در مشهد مقدس
- آموزشکده و هنرستان تربیت بدنی دخترانه آرمینه مصلی نژاد در شهر ری
- پیش دانشگاهی و دبیرستان نمونه دولتی آرمیتا مصلی نژاد در شهر ری
- احداث مجموعه فرهنگی _ ورزشی آریو مصلی نژاد در شهر ری
 
- بنیاد فرهنگی مصلی نژاد در جهت حمایت از نخبگان کشور اقدام به ساخت و تجهیز خوابگاه برای استفاده دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف نموده است که ظرفیت این خوابگاه ٣١٢ نفر می باشد و در میدان سهرورد واقع شده است . همچنین می توان بهاحداث و تجهیز خوابگاه آریو مصلی نژاد واقع در کوی دانشگاه تهران با ظرفیت ٢٦٢ نفر اشاره نمود .
د - معاونت آموزشی و پژوهشی : در حال حاضر این معاونت فعال نمی باشد و پیش بینی می شود با تدابیر اتخاذ شده از مهر ماه سال ١٣٨٦ مجموعه ای از فضاهای آموزشی دخترانه و پسرانه در قالب " مدیریت بنیاد فرهنگی مصلی نژاد " اداره شود.
شایان ذکر است بنیاد فرهنگی مصلی نژاد مطابق بند " دال " ماده چهار اساسنامه خود از هیچ شخص حقوقی و یا حقیقی کمک و اعانه نمی پذیرد و کلیه هزینه های بنیاد فقط از طرف موسسین پرداخت می گردد

هنری فورد هر جمعه برای زنش از یک گلفروشی، گل می خرید. یک بار از گل فروش پرسید:"آقای محترم، شما مغازه خوبی دارید. چرا یک شعبه دیگر نمی زنید؟"

گل فروش گفت بعدش چی .آقا؟"

فورد گفت:"بعد از مدتی، نیز چندین شعبه در دیترویت دایر خواهید کرد."

گل فروش گفت بعدش چه.آقا؟"

فورد گفت:" بعد هم در تمام آمریکا."گل فروش گفت:"بعدش . چی آقا ؟"

فورد با عصبانیت گفت:"لعنت بر شیطان! بعد می توانی راحت باشی."

گل فروش گفت:"همین حالا هم راحت هستم !"

فورد سرش را پایین انداخت و رفت.


روزی نیکیتا خروشچف، نخست وزیر سابق شوروی، از خیاط مخصو صش خواست تا از قواره پارچه ای که آورده بود، برای او یک دست کت و شلوار بدوزد. خیاط بعد از اندازه گیری ابعاد بدن خروشچف گفت که اندازه پارچه کافی نیست. خروشچف پارچه را پس گرفت و در سفری که به بلگراد داشت از یک خیاط یوگوسلاو خواست تا برای او یک دست، کت و شلوار بدوزد. خیاط بعد از اندازه گیری گفت که پارچه کاملاً اندازه است و او حتی می تواند یک جلیقه اضافی نیز بدوزد. خروشچف با تعجب از او پرسید که چرا خیاط روس نتوانسته بود کت و شلوار را بدوزد. خیاط کفت:"قربان! شما را در مسکو بزرگتر از آنچه که هستید تصور می کنند!"

ما نیز گمان می کنیم از آنچه هستیم بزرگتریم. اما وقتی از محل زندگی و کارمان دور می شویم به حد و اندازه واقعی خود پی می بریم.


آن متمکن هدایت، آن متوکل ولایت، آن پیشوای راستین، آن مقتدای راه دین، آن سالک طیار، مالک دینار رحمة الله علیه، صاحب حسن بصری بود و از بزرگان این طایفه بود. وی را کرامات مشهور بود و ریاضات مذکور، و دینار نام پدرش بود، و مولود او در حال عبودیت پدر بود. اگر چه بنده زاده بود از هر دو آزاده بود. و بعضی گویند مالک دینار در کشتی نشسته بود، چون به میان دریا رسید، اهل کشتی گفتند: غله کشتی بیار.

گفت: ندارم.

چندانش بزدند که هوش از او بیرون رفت. چون بهوش آمد گفتند: غله کشتی بیار.

گفت: ندارم.

چندانش بزدند که هوش از او بیرون رفت. چون بهوش بازآمد دیگر گفتند: غله بیار.

گفت: ندارم.

گفتند: پایش گیریم و در دریا اندازیم. هرچه در آب ماهی بود همه سربرآوردند -هر یکی دو دینار زر در دهان گرفته - مالک دست فرا کرد از یک ماهی دو دینار بستد و بدیشان داد. چون کشتی بانان چنین دیدند در پای او افتادند. او بر روی آب برفت تا ناپیدا شد. از این سبب نام او را مالک دینار آمد. و سبب توبه او آن بود که او مردی سخت با جمال بود و دنیا دوست و مال بسیار داشت و او به دمشق ساکن بود و مسجد جامع دمشق که معاویه بنا کرده بود و آن را وقف بسیار بود. مالک را طمع آن بود که تولیت آن مسجد بدو دهند. پس برفت و در گوشه مسجد سجاده بیفگند و یک سال پیوسته عبادت می‌کرد به امید آنکه هر که او را بدیدی در نمازش یافتی. و با خود می‌گفت: اینت منافق! تا یکسال برین برآمد و شب از آنجا بیرون آمدی و به تماشا شدی. یک شب به طربش مشغول بود، چون یارانش بخفتند آن عودی که می‌زد از آنجا آوازی آمد که: یا مالک مالک ان لاتئوب. یا مالک تو را چه بود که توبه نمی‌کنی؟ چون آن شنید دست از آن بداشت. پس به مسجد رفت، متحیر با خود اندیشه کرد. گفت: یک سال است تا خدایرا می‌پرستم به نفاق، به از آن نبود که خدایرا باخلاص عبادت کنم و شرمی بدارم از این چه می‌کنم، و اگر تولیت به من دهند نستانم.

این نیت بکرد و سر به خدای تعالی راست گردانید، آن شب با دلی صادق عبادت می کرد. روز دیگر مردمان باز پیش در مسجد آمدند. گفتند: در این مسجد خللها می‌بینیم. متولی بایستی تعهد کردی.

پس بر مالک اتفاق کردند که هیچ کس شایسته تر از او نیست. و نزدیک او آمدند و در نماز بود. صبر کردند تا فارغ شد.

گفتند: به شفاعت آمده ایم تا تو این تولیت قبول کنی.

مالک گفت: الهی تا یکسال تو را عبادت کردم به ریا، هیچکس در من ننگریست. اکنون که دل به تو دادم و یقین درست کردم که نخواهم بیست کس به نزدیک من فرستادی تا این کار در گردن من کنند. به عزت تو که نخواهم. آنگه از مسجد بیرون آمد و روی در کار آورد و مجاهده و ریاضت پیش گرفت تا چنان معتبر شد و نیکو روزگار که در بصره مردی بود توانگربمرد و مال بسیار بگذاشت. دختری داشت صاحب جمال. دختر به نزدیک ثابت بنانی آمد و گفت: ای خواجه! می‌خواهم که زن مالک باشم تا مرا در کار طاعت یاری دهد.

ثابت با مالک بگفت. مالک جواب داد: من دنیا را سه طلاقه داده ام این زن از جمله دنیا است. مطلقه ثلاثه را نکاح نتوان کرد. نقل است که مالک وقتی در سایه درختی خفته بود. ماری آمده بود و یک شاخ نرگس در دهان گرفته و او را باد می‌کرد.

نقل است که گفت: چندین سال در آرزوی غزا بودم، چون اتفاق افتاد که بروم رفتم. آنروز که حرب خواست بود مرا تب بگرفت چنانکه عاجز گشتم. در خیمه رفتم و بخفتم، د رغم. آنگه با خود می‌گفتم: ای تن! اگر تو را نزدیک حق تعالی منزلتی بودی، امروز تو را این تب نگرفتی. پس در خواب شدم. هاتفی آواز داد که تو اگر امروز حرب کردی اسیر شدی و چون اسیر شدی گوشت خوک بدادندی. چون گوشت خوک بخوردی کافرت کردندی. این تب تو را تحفه ای عظیم بود.

مالک گفت: از خواب درآمد م و خدایرا شکر کردم.

نقل است که مالک را با دهرئیی مناظره افتاد. کار بر ایشان دراز شد. هر یک می‌گفتند من بر حقم. اتفاق کردند که دست مالک و دست دهری هر دو برهم بندند و بر آتش نهند، هرکدام که بسوزد او بر باطل بود و در آتش آوردند، دست هیچ کدام نسوخت و آتش بگریخت. گفتند: هر دو برحق اند.

مالک دلتنگ به خانه بازآمد و روی بر زمین نهاد و مناجات کرد که هفتاد سال قدم در ایمان نهاده ام تا با دهریی برابر گردم. آوازی شنود که تو ندانستی که دست تو دست دهری را حمایت کرد. که اگر دهری دست تنها در آتش نهادی دیدی که چه بر وی آمدی.

نقل است که مالک گفت: وقتی بیمار شدم و بیماری بر من سخت شد، چنانکه دل از خود برگرفتم. آخر چون پاره ای بهتر شدم به چیزی حاجت آمدم، به هزار حیله به بازار آمدم که کسی نداشتم. امیر شهر در رسید. چاکران بانگ بر من زدند که: دور تر برو. و من طاقت نداشتم و آهسته می‌رفتم. یکی درآمد و تازیانه بر کتف من زد. گفتم: قطع الله یدک. روز دیگر مرد را دیدم دست بریده و برچهارسو افگنده.

نقل است که جوانی بود عظیم مفسد و نابکار -در همسایگی مالک و مالک پیوسته ازو می‌رنجید، از سبب فساد. اما صبر می‌کرد تا دیگری گوید. القصه دیگران به شکایت بیرون آمدند. مالک برخاست و بر او آمد تا امر معروف کند. جوان سخت جبار و مسلط بود. مالک را گفت: من کس سلطانم. هیچ کس را زهره آن نبود که مرا دفع کند یا از اینم بازدارد.

مالک گفت: ما با سلطان بگوییم.

جوان گفت: سلطان هرگز رضای من فروننهد. هرچه من کنم بدان راضی بود.

مالک گفت: اگر سلطان نمی‌تواند با رحمان بگویم.

و اشارت به آسمان کرد.

جوان گفت: او از آن کریمتر است که مرا بگیرد.

مالک درماند. باز بیرون آمد. روزی چند برآمد. فساد از حد درگذشت. مردمان دیگر باره به شکایت آمدند. مالک برخاست تا او را ادب کند در راه که می‌رفت آوازی شنید که: دست از دوست ما بدار!

مالک تعجب کرد، به بر جوان درآمد. جوان که او را بدید گفت: چه بودست که بار دیگر آمدی؟

گفت: این بار از برای آن نیامدم که تو را زجر کنم. آمده تا تورا خبر کنم که چنین آوازی شنیدم. خبرت می‌دهم. جوان که آن بشنود گفت: اکنون چون چنین است سرای خویش در راه او نهادم و از هرچه دارم بیزار شدم.

این بگفت و همه برانداخت و روی به عالم عشق درنهاد.

مالک گفت: بعد از مدتی او را دیدم در مکه - افتاده - و چون خلالی شده، و جان به لب رسیده می‌گفت که او گفته است دوست ماست. رفتم بر دوست. وهر چه رضای دوست است آن طلب کنم ومیدانم که رضای دوست در اطاعت اوست توبه کردم که دگر در وی عاصی نشوم.این بگفت و جان بداد.

نقل است که وقتی مالک خانه به مزد گرفته بود. جهودی بردر سرای او سرایی داشت و محراب آن خانه مالک به در سرای جهود داشت. جهود بدانست. خواست که به قصد او را برنجاند. چاهی فروبرد و منفذی ساخت، آن چاه را نزدیک محراب. و مدتی بر آن چاه می‌نشست و پوشیده نماند که بر چه جمله بود؛ که روزی آن جهود دلتنگ شد از آنکه مالک - البته - هیچ نمی‌گفت. بیرون آمد گفت: ای جوان!از میان دیوار محراب نجاست به خانه تو نمی‌رسد؟

گفت: رسد، ولکن طغاری و جاروبی ساخته ام، چون چیزی بدین جانب آید آن را بردارم و بشویم.

گفت: تو را خشم نبود؟

گفت: بود، ولکن فروخورم که فرمان چنین است والکاظمین الغیظ.

مرد جهود در حال مسلمان شد .

نقل است که سالها بگذشتی که مالک هیچ ترشی و شیرینی نخوردی. هرشبی به دکان طباخ شدی و دو گرده خریدی و بدان روزه گشادی. گاه گاه چنان افتادی که نانش گرم بودی. بدان تسلی یافتی، و نان خورش او آن بودی، وقتی بیمار شد آرزوی گوشت در دل او افتاد. ده روز صبر کرد، چون کار از دست بشد به دکان رواسی رفت و دو سه پاچه گوسفند بخرید و در آستین نهاد و برفت. رواس شاگردی داشت. در عقب او فرستاد و گفت: بنگر تا چه می‌کند.

زمانی بود. شاگر بازآمد. گریان گفت: از اینجا برفت جایی که خالی بود. آن پاچه از آستین بیرون کرد و دو سه بار ببویید. پس گفت: ای نفس!بیش از اینت نرسد. پس آن نان و پاچه به درویشی داد و گفت: ای تن ضعیف من این همه رنج که بر تو می‌نهم مپندار که از شمنی می‌کنم تا فردای قیامت به آتش دوزخ بنسوزی. روزی چند صبر کن، باشد که این محنت به سرآید و در نعمتی افتی که آن را زوال نباشد.

گفت: ندانم که آن چه معنی است. آن سخن را که هرکه چهل روز گوشت نخورد عقل او نقصان گیرد. و من بیست سال است که نخورده ام و عقل من هر روز زیادت است.

نقل است که چهل سال در بصره بود که رطب نخورده بود. آنگه که رطب برسیدی گفتی: اهل بصره!اینک شکم من از وی هیچ کاسته نشده است و شکم شما که هر روز رطب می‌خورید هیچ افزون نشده است.

چون چهل سال برآمد بی قراری در وی پدید آمد، از آرزوی رطب. هر چند کوشید صبر نتوانست کرد. عاقبت چون چند روز برآمد و آن آرزو هر روز زیادت می‌شد و او نفس را منع می‌کرد، در دست نفس عاجز شد. گفت: البته رطب نخواهم خورد، مرا خواه بکش خواه بمیر.

تا شب هاتفی آواز داد که: رطب می‌باید خورد، نفس را از بند بیرون آور!

چون این جواب دادند و نفس وی فرصتی یافت فریاد درگرفت. مالک گفت: اگر رطب خواهی یک هفته به روزه باشی، چنانکه هیچ افطار نکنی و شب در نماز تا به روز آوری تا رطب دهمت.

نفس بدان راضی شد. یک هفته در قیام شب و صیام روز به آخر آورد. پس به بازار رفت و رطب خرید و رفته به مسجد تا بخورد. کودکی از بام آوازی داد که: ای پدر!جهودی رطب خریده است و در مسجدی می‌رود تا بخورد.

مرد گفت: جهود در مسجد چه کار دارد؟

در حال پدر کودک بیامد تا آن جهود کدام جهود است. مالک را دید. در پای او فتاد. مالک گفت: این چه سخن بود که این کودک گفت:

مرد گفت: خواجه! معذور دار که او طفل است. نمی‌داند و در محلت ما جهودانند و ما به روزه باشیم. پیوسته کودک ما جهودان را می‌بیند که به روز چیزی می‌خورند. پندارند که هر که به روز چیزی خورد جهود است. این از سر جهل گفت. از وی عفو کن.

مالک آن بشنود، آتشی در جانش افتاد، و دانست که آن کودک را زفان غیب بوده است. گفت: خداوندا!رطب ناخورده نامم به جهودی بدادی، به زفان بی گناهی اگر رطب خورم نامم به کفر بیرون دهی. به عزت تو اگر هرگز رطب خورم.

نقل است که یک بار آتشی در بصره افتاد. مالک عصا و نعلین برداشت و بر سر بالایی شد و نظاره می‌کرد. مردمان در رنج و تعب در قماشه افتاده، گروهی می‌سوختند، و گروهی می‌جستند. گروهی رخخت می‌کشیأند و مالک می‌گفت: نجا المخفون و هلک المثقلون. چنین خواهد بود روز قیامت.

نقل است که روزی مالک به عیادت بیماری شد. گفت: نگاه کردم، اجلش نزدیک آمده بود، شهادت بر وی عرضه کردم. نگفت. هرچند جهد کردم که بگوی، می‌گفت: ده، یازده!آنگاه گفت: ای شیخ!پیش من کوهی آتشین است. هرگاه که شهادت آرم، آتش آهنگ من می‌کند. از پیشه وی پرسیدم. گفتند: مال به سلف دادی و پیمانه کم داشتی.

جعفر سلیمان گفت: با مالک به مکه بودم. چون لبیک اللهم لبیک گفتن گرفت، بیفتاد و هوش از وی برفت. با خود آمد. گفتم سبب افتادن چه بود؟

گفت: چون لبیک گفتم: ترسیدم که نباید جواب آید که لالبیک الله لالبیک.

نقل است که چون ایاک نقبد و ایاک نستعین. گفتی زار زار بگریستی. پس گفتی: اگر این آیت از کتاب خدای نبودی و بدین امر نبودی نخواندمی. یعنی می‌گویم تو را می‌پرستم و خود نفس می‌پرستم و می‌گویم از تو یاری می‌خواهم و و به درسلطان می‌روم واز هرکسی شکر و شکایت می‌نمایم.

نقل است که جمله شب بیدار بودی و دختری داشت. یک شب گفت: ای پدر! آخر یک لحظه بخفت.

گفت: ای جان پدر!از شبیخون قهر می‌ترسم، یا از آن می‌ترسم که نباید دولتی روی به من نهد و مرا خفته بایأ.

گفتند: چونی.

گفت: نان خدای می‌خورم و فرمان شیطان می‌برم. اگر کسی در مسجد منادی کند که کی بدترین شماست بیرون آید، هیچ کس خویشتن در پیش من میفکنید مگر به قهر.

این مبارک رضی الله عنه بشنود. گفت: بزرگی مالک از این بود. و صدق این سخن را گفته است که وقتی زنی مالک را گفت: ای مرائی!

جواب داد: بیست سال است که هیچ کس مرا به نام خود نخواند، الا تو نیک دانستی که من کیستم.

و گفت: تا خلق را بشناختم هیچ باک ندارم از آنکه کسی مرا حمد گوید یا آنکه مرا ذم گوید. از جهه آنکه ندیده ام و نشناخته سه الا مفروط و نکوهنده الا مفرط. یعنی هرکه غلو کند در هرچه خواهی گیر، آن از حساب نبود که خیرالامور اوسطها.

و گفت: هر برادری و یاری و همنشینی که تو را از وی فایده ای دینی نباشد، صحبت او را از پس پشت انداز.

و گفت: دوستی اهل این زمانه را چون خوردنی بازار یافتم، به بوی خوش، به طعم ناخوش.

و گفت: پرهیز از این سخاره، یعنی دنیا، که دلهای علما مسخر خویش گردانیده است.

و گفت: هر که حدیث کردن به مناجات با خدای عز و جل دوست تر ندارد. از جدیث مخلوقان، علم وی اندک است، و دلش نابینا، و عمرش ضایع است.

و گفت: دوست ترین اعمال به نزدیک من اخلاص است در اعمال.

و گفت: خدای عزوجل وحی کرد به موسی علیه السلام که جفتی نعلین ساز از آهن، و عصایی از آهن، و بر روی زمین همواره می‌رو، و آثار و عبرتها می‌طلب، و می‌بین و نظاره حکمتها و نعمتهای ما می‌کن، تا وقتی که آن نعلین دریده گردد، و آن عصا شکسته، و معنی این سخن آن است که صبور می‌باید بود که ان هذالدین متین فاوغل فیه بالرفق. و گفت: در تورات است و من خوانده ام که حق تعالی می‌گوید شوقناکم فلم تشتاقوا زمرناکم فلم ترقصوا. شوق آوردم، شما مشتاق نگشتید، سماع کردم شما را، رقص نکردید.

و گفت: خوانده ام در بعضی از کتب منزل که حق تعالی امت محمد را دو چیز داده است که نه جبرئیل را داده است و نه میکاییل را: یکی آن است که فاذکرونی اذکرکم. چون مرا یاد کنند شما را یاد کنم و دیگر ادعونی استجب لکم: چون مرا بخوانید اجابت کنم.

و گفت: در تورات خوانده ام که حق تعالی می‌گوید ای صدیقان تنعم کنید در دنیا به ذکر من که ذکر من در دنیا نعمتی عظیم است و در آخرت جزایی جزیل.

و گفت: در بعضی کتب منزل است که حق تعالی می‌فرماید که با عالمی که دنیا دوست دارد کمترین چیزی که با او بکنم آن بود که حلاوت ذکر خویش از دل او ببرم.

و گفت: هر که بر شهوات دنیا غلبه کند دیو از طلب کردن او فارغ بود.

و کسی در آخر عمر وصیتی خواست. و گفت: راضی باش در همه اوقات به کارسازی که کارسازی تو می‌کند تا برهی.

چون وفات یافت از بزرگان یکی به خوابش دید. خدای با تو چه کرد؟

گفت: خدایرا دیدم جل جلاله با گناه بسیار خود. اما به سبب حسن ظنی که بدو داشتم همه محو کرد.

و بزرگی دیگر قیامت به خواب دید که ندایی درآمدی که مالک دینار و محمد واسع را در بهشت فروآورید. گفت: بنگرستم تا از این کدام پیشتر در بهشت رود؛ مالک از پیش درشد. گفتیم: ای عجب محمد واسع فاضلتر و عالمتر. گفتند: آری. اما محمد واسع را در دنیا دو پیراهن بود و مالک را یک پیراهن. این تفاوت از آنجاست که اینجا هرگز پیراهنی با دو پیراهن برابر نخواهد بود.

یعنی صبر کن تا از حساب یک پیراهن افزون بیرون آیی، رحمة الله علیه.


موزه مقدم دانشگاه تهران یا به عبارتی خانه مقدم از جمله خانه‌های مجلل دوران قاجار، متعلق به یکی از درباریان آن دوران به نام محمد تقی خان احتساب الملک، است. احتساب الملک دارای دو پسر به نام‌های حسن و محسن بود که برای ادامه تحصیل به اروپا رفتند. حسن در فعالیت‌های ادبی، ی و اجتماعی حضور فعالی داشت و در جوانی فوت کرد. از او نمایشنامه بسیار معروف جعفرخان از فرنگ آمده» به جا مانده است.

خانه مقدم

برادر کوچکتر، محسن، پس از اتمام تحصیلات خود در رشته‌های نقاشی، تاریخ هنر و باستان‌شناسی در سال ۱۳۱۵ ه.ش به ایران بازگشت و به همراه همسر فرانسوی خود سُلما» در خانه پدری ـ محل کنونی موزه مقدم ـ ساکن شدند و در کنار فعالیت‌های علمی به گردآوری آثار و اشیاء تاریخی و فرهنگی پرداختند.


moghaddam-house-museum

استاد مقدم بسیاری از آثار ارزشمند جمع آوری شده مانند کاشی، قطعات سنگی تراشیده شده و غیره را با الهام از فضاهای سنتی ـ تاریخی به نحو چشمگیری در جایجای این عمارت قدیمی نصب و برخی دیگر مانند کلکسیون پارچه، چپق و قلیان، سفالینه، شیشه، تابلو نقاشی، مسکوکات، مهرها و اسناد تاریخی و غیره را با نظم و ترتیب خاصی در خانه پدری نگهداری کرد.

استاد مقدم از بنیان‌گذاران دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران و استاد ممتاز این دانشگاه بود. نشان دانشگاه تهران را که با الهام از تاریخ و فرهنگ کهن ایران طراحی کرده‌ است. او اولین ایرانی است که به دریافت نشان لژیون دو نور با درجه اوفیسیه» از طرف شارل دو گل رئیس‌جمهور فرانسه مفتخر شده‌ است. در سال ۱۳۵۱ ه.ش، زنده یاد استاد مقدم با توجه به علاقه وافرش به علم، تاریخ و هنر، خانه پدری خود را به همراه آثار نفیس گردآوری شده وقف دانشگاه تهران نمود. استاد محسن مقدم در سال ۱۳۶۶ ه.ش دارفانی را وداع گفت و پس از مرگ همسر ایشان در سال ۱۳۶۹ ه.ش، تولیت موزه مقدم در اختیار مستقیم دانشگاه تهران قرار گرفت.

موقعیت جغرافیایی و مسیرهای دسترسی

 

موزه مقدم در تهران، خیابان امام خمینی، بعد از خیابانشیخ هادی، جنب بانک ملت، پلاک ۲۵۱ قرار دارد. اگر قصد سفر با مترو به این موزه را دارید می‌توانید از ایستگاه‌های حسن‌آباد و دانشگاه امام علی (ع) استفاده کنید.

این موزه بین این دو ایستگاه مترو قرار دارد و با حدود پنج دقیقه پیاده‌روی به آنجا می‌رسید. وقتی در این محل قدم می‌زنید، اگر از قبل از محل این موزه آگاه نباشید اصلا فکر نمی‌کنید چنین بنایی در این محل وجود دارد. همه ساختمان‌های اطراف آن از معماری معمولی و نسبتا جدیدی برخوردار هستند، اما به درب ورودی موزه که می‌رسید همه چیز عوض می‌شود.

 

اولین چیزی که توجه شما را در این خانه جلب خواهد کرد حوض و شمعدانی و استفاده بسیار زیاد و مناسب و زیبا از رنگٰ‌های شاد مانند فیروزه‌ای، آبی آسمانی و بنفش است. ورودی موزه برای هر نفر ایرانی ۳۰۰۰ تومان است که با ارائه کارت دانشجویی می‌توانید از تخفیف هم بهره‌مند شوید.

معماری موزه مقدم

معماری ایرانی با رعایت اصول ساخت باغ ایرانی در این خانه به خوبی به چشم می‌آید. این خانه محل ست خاندان محمدتقی خان احتساب الملک از صاحب‌منصبان مشهور دربار قاجار بوده است. سپس این خانه در اختیار دکتر محسن مقدم، استاد باستان‌شناسی دانشگاه تهران و همسر فرانسوی‌اش سلما، قرار می‌گیرد.

moghaddam-house-museum

این زوج باذوق که قدر آثار تاریخی و هنری کشورمان را به خوبی می‌دانستند شروع به جمع‌آوری آثار با ارزشی از سراسر کشورمان می‌کنند که در گزارشی مفصل به آنها خواهیم پرداخت.

moghaddam-house-museum

گل‌کاری و فضاسازی انجام شده با گیاهان حال و هوای بسیار خوشی برای گردشگران فراهم می‌آورد.

moghaddam-house-museum

در قسمت غربی این خانه ساختمان اربابی (برج) واقع شده است که استاد مقدم به همراه یکی از شاگردان در دانشکده هنرهای زیبا، دکتر ابوالقاسمی، در سال ۱۳۴۵ ساخته‌اند. این ساختمان با کاشی‌هایی از دوران قاجار تزیین و بخش‌هایی از هنرهای ایرانی در آن به نمایش گذاشته شده است.

moghaddam-house-musuem

در قسمت شمالی این ساختمان یک ایوان با چند طاق و ستون زیبا ساخته شده که مزین به کاشی‌هایی از دوران زندیه و قاجار  است. در وسط این ایوان حوضچه‌ای از جنس مرمر قرار دارد که از حمام فتحعلی شاه به اینجا منتقل شده و آبی که از آن جاری می‌شود توسط یک جوی باریک به داخل یک استخر می‌ریزد.

moghaddam-house-musuem

دکتر مقدم این استخر را پس از سفر به اسپانیا و الگوبرداری از  استخر و آب‌نماهای باغ الحمراء (باغی به جای مانده از دوران صدر اسلام اسپانیا) ساخته است که در اطراف آن چند فواره قدیمی هم آب را به داخل استخر می‌پاشند.

 

حیاط اندرونی و بیرونی با یک دیوار به نام دیوار تجدد از هم جدا شده است. 

 

این دیوار از چند ستون با طاق‌های کاشی‌کاری شده ساخته شده است. پایه این ستون‌ها حجاری شده و یادآور ستون‌های کاخ چهلستون اصفهان است.

 

پایه ستون‌ها هنگام تخریب کاخ خواهر ناصرالدین‌شاه به این خانه منتقل شدند و نمایی زیبا با ستون‌های فیروزه‌ای ایجاد کرده‌اند. کار طراحی و ساخت این دیوار زیبا را استاد هوشنگ سیحون بر عهده داشته است.

moghaddam-house-museum

در قسمت شمالی حیاط اندرونی ایوان زیبایی قرار دارد که از چهار ستون با سرستون‌هایی با گچ‌بری کرنتی تشکیل شده است.

 

کار تزیینات این ایوان را هم دکتر مقدم به زیبایی هرچه تمام‌تر انجام داده است.

moghaddam-house-museum

از طریق دو راه پله مارپیچ می‌توان به ایوان بزرگ دسترسی پیدا کرد.

 

قسمت بعدی خانه حیاط اندرونی است که استاد مقدم و همسرش با الهام گرفتن از طرح فرش ایرانی آن را طراحی کرده‌اند.


moghaddam-house-museum

یک حوض و آبنمای زیبا در وسط آن قرار دارد و در چهار طرف آن باغچه‌هایی گل‌کاری شده تدارک دیده شده است.

moghaddam-house-museum

دکتر مقدم به زیبایی دیوار این حیاط را با کاشی و ظروف قاجاری تزیین کرده و در وسط این دیوار هم یک طاق‌نمای زیبا با کاشی‌های آبی رنگ ساخته است.

 

کافه موزه مقدم 

این خانه لقب زیباترین و باارزش‌ترین خانه جهان را از دید بسیاری از نویسندگان و بازدیدکنندگان گرفته است. در طراحی و ساخت این خانه به اصول معماری ایرانی مانند حوض ایرانی‌، شیشه رنگی ایرانی و اصول فضاسازی باغ ایرانی توجه شده است.

 

شیشه رنگی ایرانی در ساختمان برج

نیم نگاهی هم به معماری و فضاسازی کشورهای دیگر صورت گرفته است. برای مثال دکتر مقدم و همسرش یک باغچه ژاپنی در حیاط بیرونی ساخته‌اند.

moghaddam-house-museum

حوض ژاپنی حیاط بیرونی

به شما توصیه می‌کنیم اگر قصد گردشگری در تهران را دارید حتما به این خانه زیبا سر بزنید و زیبایی و محیط بی‌نظیر آن را از نزدیک ببینید.


خانه موزه دکتر حسابی مربوط به دوره پهلوی اول یعنی رضا شاه است که بیش از 80 سال قدمت دارد. اگر به میدان تجریش بروید و به دنبال خیابان مقصود بیگی بگردید، در خیابان دکتر حسابی، ساختمانی نظر شما را به خود جلب می کند که تمام دیوار هایش از عکس ها و نوشته های چاپ شده بر روی دیوار ها پوشیده است و وجود درب هایی سبز رنگ که آرامش نهفته در آن فضا را چند برابر می کند. در چهار راهی در خیابان فرشته که به نام دکتر حسابی نام گذاری شده است این بنا را می بینید. شاید در نگاه اول فکرش را هم نکنید که در پشت این دیوار ها چه چیزی در انتظار تان است  اما با ورود به آن جا همه چیز رنگی دیگر دارد از جنس آرامش.

خانه موزه دکتر حسابی

این بنا به دست چه کسی ساخته شد؟

این بنا قدمتی 80 تا 100 ساله دارد و در اوایل سال های 1300 شمسی به دست معماری روس به نام ویکتور ساخته شده است که مربوط به اواخر دوره قاجار و اوایل دوره پهلوی اول است و میانگین ساخت آن تا سال 1310 شمسی ادامه داشته است. ساختمان هایی مانند کارگاه ها و آزمایشگاه ها بعد ها به دست دکتر حسابی و نقشه آن ها توسط خود ایشان طرای شده است. دکتر حسابی در 40 سال پایان عمر شان در این خانه زندگی می کرده اند. به همین دلیل فضاهایی مانند کارگاه و آزمایشگاه را طراحی کرده اند تا در فضایی که ست داشته اند همچنین، فضایی برای انجام امور کاری شان وجود داشته باشد.

خانه موزه دکتر حسابی

معماری این بنا در گذشته چگونه بوده است؟ 

معماری خانه موزه دکتر حسابی در ابتدای سال هایی که ساخته شده بود مختص به یک فضا آن هم ساختمانی برای ست بوده است اما بعد ها کم کم ساختمان های دیگر به این فضا اضافه شده است. این تغییرات پس از سال هایی که دکتر حسابی در این فضا ست داشتند صورت می گیرد و امروز هم برخی از فضا ها در حال بازسازی و همچنین در حال ساخت هستند. به دلیل اینکه زیر بنای این مکان 4000متر است، به جز فضایی که به باغ اختصاص دارد، فضا های بسیار بزرگی وجود دارد که می توان در آن به ساخت بنا پرداخت.

خانه موزه دکتر حسابی

در طی سال های مختلف ساختمان هایی ساخته شده است که هر کدام با کاربری مشخصی ایجاد شده است. کل بنا در سه طبقه طراحی شده است که نشست های کاری و نیاز بنیاد علمی و فرهنگی بوده است. به همین دلیل آقای دکتر حسابی تصمیم به طراحی این فضا ها می گیرند. کتابخانه در طبقه دوم و کارگاه ها و آزمایشگاه ها در طبقه سوم قرار دارند. فضایی که امروزه به موزه دکتر حسابی معروف است و برای بازدید عموم آزاد است، در طبقه سوم این مجموعه قرار گرفته است.

خانه موزه دکتر حسابی

موزه ای بسیار دیدنی از تمامی وسایل شخصی آقای دکتر حسابی اعم از لباس ها، عینک ها، ساعت ها و دیگر وسایل شان و همچنین مدارک و لوح های تقدیر از کشور های مختلف که در یافت کرده اند، موجود است و همچنین آقای دکتر حسابی به دلیل علاقه شان به پرندگان و نگهداری انواع گونه آن ها، فضایی را در باغ منزل شان در میان حیاط طراحی کرده اند که برای نگهداری از آن پرندگان است و وجود حوض زیبایی که بر روی آن گل های نیلوفر وجود دارد این زیبایی را چند برایر کرده است.

خانه موزه دکتر حسابی

با ورود به فضای حیاط خانه موزه دکتر حسابی گویی هیچ هیاهویی در بیرون از این در وجود ندارد. آنقدر صدای این پرندگان گوش نواز است که آرامش در آن موج می زند. بعد از سال 1371 که آقای دکتر حسابی چشم از جهان بستند و خانه ایشان به موزه برای عموم تبدیل شد و در طبقه دوم بنا فضایی را به عنوان فروشگاه لوازم فرهنگی در نظر گرفته اند که در آن به فروش مجسمه آقای دکتر حسابی، کارت پستال و کتاب استاد عشق” به نوشته فرزند ایشان آقای ایرج حسابی که جمع آوری و تالیف کرده اند به فروش می رسد.

خانه موزه دکتر حسابی

کاربری امروز خانه دکتر حسابی چیست؟

به دلیل وجود چندین ساختمان در این مجموعه کاربری هر ساختمان با ساختمانی دیگر متفاوت است، اما در حال حاضر ساختمانی که در گذشته آقای دکتر حسابی در آن ست داشتند، محل ست فرزند ایشان آقای ایرج حسابی است و دیگر فضاها مانند ساختمان موزه، ساختمان کتابخانه، ساختمان هایی مانند کارگاه ها و آزمایشگاه ها همانطور که در ابتدای مطلب معرفی شده برای بازدید عموم آزاد است. در واقع هر ساختمان با دیگری فرق می کند، اما اگر ساختمان اصلی بنا را در نظر بگیریم مانند گذشته است و کاربری آن تغییر نداشته است و در حال حاضر بازدید از این فضای ست برای عموم آزاد نیست. اگر از تغییر کابری آن بخواهیم بگوییم، تبدیل آن از منزل شخصی در زمان حیات ایشان به موزه فعلی است.

خانه موزه دکتر حسابی

مالک امروز خانه موزه دکتر حسابی چه کسی است؟

مالک اول این بنا پدر دکتر حسابی بوده است که پس از سال ها این خانه را به فرزند شان دکتر محمود حسابی می دهند و پس از مرگ ایشان در سال 1371، فرزند دکتر حسابی یعنی آقای ایرج حسابی در آن ست دارند و مالک خانه موزه دکتر حسابی هستند.

خانه موزه دکتر حسابی

کلام آخر…

خانه موزه دکتر حسابی از آن مکان هایی است که باید برای دیدنش وقتی را بگذارید و چه از این بهتر که در این هوای خوب بهاری این بازدید صورت نگیرد. فضایی آکنده از حس سر زندگی و پویایی که جانی دوباره به افکار تان می دهد. باغی زیبا که با ورود به آن تمامی اصوات نا هنجار از بین می رود و تمام آنچه می شنوید صدای پرندگان خوش صدای این باغ است. دیدن این موزه را از دست ندهید.

 

شرکت توسعه فضاهای فرهنگی شهرداری تهران در راستای انجام بخشی از رسالت فرهنگی خویش و با تأکید بر حضور یاد و جایگاه الگوهای فرهنگی جامعه‌ اسلامی و ایرانی، درصدد مرمت سرا های مشاهیر این فرهنگ است.

 

اختصاص فضای مسی و محیط زندگی مشاهیری که در تهران زیسته‌اند به یادخانه» هایی با نام خود این بزرگان، و ایجاد موزه‌ای از آثار و یادگارهای ایشان، همراه با فضایی که اهل هنر و فضل و فرهنگ امروز نیز، گه گاه در آن گرد آیند و نشستی و دیداری و سخنی داشته‌ باشند و یا ایجاد بنیادی برای حفظ و انتشار آثار بازمانده از صاحب سرا، از جمله اهداف این سازمان است.

خانه موزه شهید بهشتی

 

خانه شهید آیت الله محمد بهشتی خانه ای است دو طبقه که اوایل سال 1390 به دستور شهردار محترم تهران خریداری و در دستور کار تغییر کاربری به موزه، با هدف آشنایی هر چه بیشتر با شخصیت و اندیشه های شهید آیت الله دکتر سید محمد حسینی بهشتی قرار گرفت. این موزه در برگیرنده یادگارهایی از آن شهید و یادآوری هایی از روزهای انقلاب و شخصیت های آن دوران است.

خانه موزه شهید بهشتی

فضای موزه در طبقه همکف

در بخش همکف موزه، فضای شورای انقلاب اسلامی بازسازی شده است و به ایجاد حس فضایی شورا که به فرمان حضرت امام خمینی با همکاری آقایان مرتضی مطهری، محمد جواد باهنر، محمد رضا مهدوی کنی، سید عبدالکریم اردبیلی و چند تن دیگر از بزرگان تشکیل می شد، پرداخته شده است.

در این بخش هم چنین کتابخانه شخصی ایشان با محتوای قرآنی، دینی، فلسفه و اخلاق، جامعه شناسی و حتی فیزیک و زیست شناسی و علوم تجربی احیا گردیده است. در ادامه ی این فضا، ورود به گالری تصاویر را داریم که شامل تصاویر حزب جمهوری اسلامی، سفر به پاریس، دستگیری و بازداشت توسط ساواک، سفر به ترکیه، لبنان و سوریه، سفر به هامبورگ و تأسیس مرکز تحقیقات اسلامی، تأسیس دبیرستان دین و دانش، جلسات گفتار ماه، مدرسه حجتیه، مدرسه صدر، تولد و شجره نامه ای است که اصالت آن تا امام زین العابدین می رسد.

خانه موزه شهید بهشتی
خانه موزه شهید بهشتی

فضای پژوهشکده و نشر اندیشه ها در طبقه اول

این بخش از موزه، دارای بانک اطلاعاتی جامع، از رومه ها، اعلامیه ها، اسناد محرمانه و . می باشد. هم چنین کتابخانه ای جامع و مفصل از کتاب های شخصی ایشان و مقالات و کتاب های تدوین و تألیف شده توسط ایشان را شامل می شود. مجموعه ای از تصاویر و فضای کوچک زیر زمین، فضای حیاط با همان محبوبه های شب، رازقی ها و گل های محمدی فضای این بخش را تکمیل نموده است.

خانه موزه شهید بهشتی

پتانسیل های موزه سرا

موزه سرای شهید بهشتی از پتانسیل های ویژه ای برخوردار است که از جمله می توان به موارد زیر اشاره کرد.

- سالن اجتماعات سرپوشیده 12 نفره با تجهیزات حرفه ای

- فضای پژوهشکده با امکانات سمعی و بصری

- فضای مباحثه با امکان دسترسی به سرشاخه های اطلاعاتی

- فضای خدماتی با امکان ملاقات های آزاد

- فضای گردهمایی روباز 50 نفره در حیاط

 

جهت بازدید از موزه می توانید به آدرس: خیابان شریعتی، خیابان شهید دستجردی، کوچه صبر، خیابان شهید مطهری، کوچه شهید بهشتی، شماره 12، خانه موزه شهید آیت الله محمد بهشتی مراجعه نمایید.

جهت ارتباط با موزه و هماهنگی بازدید می توانید با شماره های زیر تماس حاصل نمایید.

تلفن: 22263500 و

سرای شهید بهشتی از پتانسیل های ویژه ای برخوردار است که از جمله می توان به موارد زیر اشاره کرد.

- سالن اجتماعات سرپوشیده 12 نفره با تجهیزات حرفه ای

- فضای پژوهشکده با امکانات سمعی و بصری

- فضای مباحثه با امکان دسترسی به سرشاخه های اطلاعاتی

- فضای خدماتی با امکان ملاقات های آزاد

- فضای گردهمایی روباز 50 نفره در حیاط

 

جهت بازدید از موزه می توانید به آدرس: خیابان شریعتی، خیابان شهید دستجردی، کوچه صبر، خیابان شهید مطهری، کوچه شهید بهشتی، شماره 12، خانه موزه شهید آیت الله محمد بهشتی مراجعه نمایید.

جهت ارتباط با موزه و هماهنگی بازدید می توانید با شماره های زیر تماس حاصل نمایید.

تلفن: 22263500 و


موزه خصوصی بشرویه که در اردیبهشت ماه سال ۱۳۸۷ افتتاح شده است، نخستین موزه خصوصی ایران است که با همکاری بخش خصوصی در خانه تاریخی ملا عبدالله تونی، واقع در بافت تاریخی شهرستان بشرویه (محله میانده) ایجاد و راه‌اندازی شده است. این بنا که در فهرست آثار ملی به ثبت رسیده، دارای بیش از ۲ هزار شی تاریخی است.

موزه خصوصی بشرویه

عکس از: هادی اسدی

تاریخچه

این بنا با معماری اصیل خانه‌های چهار ایوانی صفویه، زادگاه یکی از علمای بزرگ ایران در همین دوره به نام ملا عبدالله تونی بشروی بوده که اجدادشان از اصفهان به بشرویه نقل مکان کرده‌ بودند. ملا عبدالله تونی در این شهر دروس مقدماتی خود را خوانده و سپس به اصفهان بازگشته است. وی در مسیر رفتن به کربلا، در کرمانشاه فوت کرده و در همان جا نیز دفن شده است.

موزه خصوصی بشرویه

عکس از: هادی اسدی

معماری

با توجه به گفته‌ افراد محلی، بنای موزه خصوصی بشرویه حدود ۴۰۰ سال قدمت دارد و با توجه به تزئینات معماری آن، تقریبا همزمان با بنای مسجد میانده ساخته شده است. ورودی این بنا در انتهای کوچه بن‌بستی قرار دارد که بازدیدکنندگان پس از ورود به بنا، داخل دالانی طولانی قرار می‌گیرند و با چرخشی ۴۵ درجه‌، از گوشه جنوب شرقی به داخل منزل راه پیدا می‌کنند. 

ایوان زمستانی

این ایوان که در ضلع شمالی بنا قرار گرفته، برای استفاده در فصل زمستان طراحی شده و در فصول سرد سال، بسیار آفتابگیر است. سقف آن دارای رسمی بندی‌های گچی بسیار زیبا بوده و در ایوان این مکان، ظروف سفالی و چینی متعلق به دوره‌ صفوی و قاجاری نگهداری می‌شود.

ایوان تابستانی

این ایوان که در ضلع جنوبی بنا قرار گرفته، علاوه بر آن که به طرف جریان باد غالب شهر طراحی شده، اجازه ورود آفتاب به درون بنا را نیز نمی‌دهد و به همین دلیل، در فصول گرم سال دارای هوایی خنک است. اکنون ایوان تابستانی جایگاهی برای نگهداری لوازم ریسندگی و بافندگی است.

انباری یا خانه کندو

در این اتاق کندوی بزرگی نصب شده که جهت ذخیره‌سازی گندم مورد استفاده قرار می‌گرفته است. اکنون در این اتاق علاوه بر کندو، خمره‌های سفالی، ظروف مختلف استحمام و انواع ترازوها به نمایش گذاشته شده است.


دکتر علی اصغرجهانگیری متولد اسفندماه سال 1325 در روستای کندلوس از توابع کجور است.وی پس از اتمام دوران تحصیلات ابتدایی و متوسطه در ایران راهی آمریکا می‌شود و در ایالت تگزاس در رشته حفاری چاه نفت ادامه تحصیل می‌دهد پس از تحصیل به ایران بازمی‌گردد و به دلیل پذیرفته‌شدن در بورس سازمان‌ملل متحد در دانشکده وین در رشته پلمیر و الیاف مصنوعی تحصیل خود را آغاز می‌کند.

دکتر جهانگیری زمانی که به ایران بازمی‌گردد در کارخانجات سیمان تهران مشغول به کار می‌شود و همزمان با کار در کنکور دانشگاه پلی‌تکنیک پذیرفته می‌شود و کارشناسی ارشد مهندسی نساجی مدرک تحصیلی بعدی اوست.

وی به مدت ده سال مدیریت شرکت تولیددارو را به عهده می‌گیرد و همزمان با وقوع انقلاب، کارخانه هگزان که تولیدکننده محصولات شوینده و بهداشتی بود را تاسیس می‌کند.

 همزمان مجتمع کشاورزی کندلوس را هم احداث می‌ کند با این هدف که بتواند برای منطقه محروم و دورافتاده کندلوس کاری انجام دهدثبت موسسه فرهنگی و خیریه نیز از پروژه‌هایی بود که همزمان با هگزان و مجتمع کشاورزی کندلوس انجام ‌داد.

 

دکتر جهانگیری در زمان جنگ به دانشکده لندن می‌رود و موفق به اخذ مدرک PhD از دانشگاه North field در رشته جامعه‌شناسی می‌شود. ایشان به منظور افزودن بار اطلاعاتی خود سفرهای بسیاری به اقصا نقاط دنیا کرد و هوشمندی و استعداد خود را در زمینه‌های فراوانی آزمود.

تجارب کاری

تجارب کاری او درعرصه های متنوع به ترتیب تاریخی به شرح زیرمی باشد:

  • کمپانی بایرن جکسون آمریکا درزمینه حفاری چاه نفت
  • سیمان تهران (مسئول آزمایشگاه حفاری چاه نفت )
  • آلومینیوم دورال (مدیرپروژه ها )
  • شرکت پایه گذار (مدیرپروژه صنایع بسته بندی سولفاتیک )
  • مدیرعامل شرکت تولید دارو
  • مدیرعامل مجتمع کشاورزی کندلوس
  • مدیرعامل شرکت هگزان شیمی
  • بنیان گذار موزه کندلوس
  • موسس بنیاد خیریه کندلوس (دارنده مقام اول درایران براساس گزارش وزارت کشور )
  • صاحب امتیاز موسس فرهنگی جهانگیری
  • دارای پروانه تحقیقات علمی
  • موسس شرکت نوشدرمان تولید کننده داروهای بین المللی از منشا طبیعت
  • موسس و مدیر شرکت سیبون

 

فعالیتهای فرهنگی :

انسان دوستی ریشه گرفته از حس لطیفش ، سرسختی وتسلیم ناپذیری ، انگیزه بالا برای رقابت کاری ، بلندپروازی ودور اندیشی ، قدرت ایده سازی وایده پروری ،قدرت اجرایی که همگی دست به دست هم داده اند تا از او کارآفرینی تمام عیار بسازند .

 

الگو

این کارآفرین برتر که  10 سال مدیرعامل تولید دارو بوده، معتقد است الگویش در مدیریت کارآفرینانه ، معاون وی در این کارخانه بوده که با ایده " بشکنیم و بسازیم" باعث شده جسارت و خلاقیت دوران کودکی او تقویت شود.

 

منبع و منشا ایده

دانش غنی وتجربیات فراوانش درزمینه‌های مختلف والهام گیری او از منابع طبیعی وذخایر کشور بسیار درجهت گیری این امرتاثیر داشته است. پردازشگر ذهنی او ازهمان طفولیت فعالیت بدون وقفه‌اش را آغاز کرد و خلاقیت و نوآوری که در وجودش بود سهم بسزایی در ایده سازی او داشته است .

 

شروع کارآفرینی

او آغاز زندگی کارآفرینانه خود را پس از استعفا از تولید دارو و آغاز کسب و کار با 9000 تومان سرمایه می­داند که پس تجربه چند کار کوچک ، تصمیم به راه­اندازی کارخانه و تولید محصولاتی با نام هگزان می­گیرد و پس از فراز و نشیب بسیار در سال 1374با 5/2 میلیارد تومان وام و بدهی کارخانه را واگذار و دوباره کسب و کار را از صفر شروع می کند.

دکتر جهانگیری این بار وارد عرصه­های کشاورزی و اکوتوریسم می­شود و موفق به احداث یکی از دیدنی ترین مناطق توریستی کشور در کندلوس و معرفی و پرورش گونه­های جدیدی از میوه­ها و گیاهان دارویی می­شود.

 

دیدگاه ها

او به اصل وجود سرمایه به عنوان واژه ای مقدس اعتقاد دارد و آنرا لازمه پیشرفت، سلامت و بهداشت  تحصیلات و رفاه عمومی ذکر می‌کند و نیز  به سرمایه دار چون شخصیتی ارزشمند که با پشتوانه عشق طی طریق می کند، می نگرد و در این خصوص احکام اساسنامه اش را اینگونه بر می شمارد.

 

او دیدگاه کاملاً فرهنگی اش به مسائل ونگاه باریک بینش به تمام افقهای پیش رو ازاین منظر را اینگونه توجیه می کند: احساس فرهنگی من خیلی غلبه دارد براحساس صنعتی‌ام. بعد فرهنگی این سرزمین آنقدر بالاست که من دست به هرکاری می زنم باید به نوعی با پوشش فرهنگی درارتباط باشد وگرنه هیچ صنعتکاری همه را ازصنعت درنمی آورد که به کار فرهنگی مشغول کند. من نسبت به کشاورزی دیدی فرهنگی دارم. درست است کارتولیدی است ولی من بایستی به روستاییان آموزش دهم  و بگویم چه کار کنند. من بارها شده است برای اینکه خاصیت گیاهان را توضیح بدهم با پیرمردها و پیرزنها برای چیدن گیاهان رفته‌ام و حتی  برخی از آنها آش درست کرده اند و من خاصیت مواد راتوضیح داده ام. این یک کار فرهنگی است.»

وی اختناقی که دربرخی موارد سطح جامعه را پوشانده است راعاملی جهت شکوفایی آن موردمی داند  واعتقاد دارد که شکوفایی دراختناق بوجودمی آید .

او داشتن انگیزه ( مالی ،اقتصادی ،جاه طلبی ، ی ، ) برای هرکاری رالازمه پیشبرد انجام موفق آن کار می‌داند. و بالاخره اینکه فراهم‌کردن بستری مناسب درجهت رقابت کاری باعث افزایش انگیزه افراد و پیشرفت  و تولید و توسعه می داند  و می‌گوید که:تمامی مسیرهایی را که سابقه تجربه آن را داشته به عنوان درهای رقابت برای سایرین باز گذاشته ام. خیلی دوست دارم که افراد مختلف بیایند و کارهای من راکپی کنند که ارزش کار برای من از بین برود و من به فکر این مسئله باشم که کارهای بالاتری تولید کنم به این دلیل که تکنولوژی کار بالاست و یک اطلاعات علمی بالا می طلبد.»

 

 

تامین منابع مالی

خود براین باور است که اگر هرفردی بتواند بجای هرکاری فضای تاریک ذهنش را روشن کند، می تواند آنقدر سرمایه از پستوهای تودرتوی آن بیرون بکشد که اصلاٌ نداند آنها کجا بوده اند. او درموردجمع آوری اشیاء قدیمی به نوعی قصد داشته است که دست به سرمایه سازی بزند چنانکه می گوید:" آن روز که من اینها راجمع می کردم فکر می کردم یک انگیزه ای بشود برای تحول اقتصادی."

انگیزه ها

دکتر جهانگیری در مورد انگیزه خود در تاسیس مجتمع کشاورزی کندلوس این گونه می گوید:

به دلیل عشق به ایران به دنبال راهی بودم که دینم را نسبت به آن ادا کنم لذا یک منطقه محروم از کشور را انتخاب کردم و به وزارت کشور نامه‌ای ارسال و جریان را توضیح دادم در پاسخ نامه برایم نوشتند که در جغرافیای ایران چنین منطقه‌ای وجود ندارد. به من برخورد که حتی وزارت کشورهم از وجود این منطقه آگاه نیست.

ابتدا فکر کردم که چگونه می‌توانم فقر را در این منطقه ریشه‌کن سازم لذا به توزیع قند، چای و سایر مایحتاج زندگی پرداختم اما متوجه شدم باید ماهیگیری را به مردم یاد دهم نه ماهی خوردن را! در این سرزمین چیزی وجود نداشت جز یک طبیعت منحصربه فرد و چشم‌نواز.

 لذا به مطالعه گیاهان آن منطقه پرداختم و یاد گرفتم چگونه طبیعت را به خدمت بگیرم سپس اقدام به راه‌اندازی لابراتوار و مدرسه کردم. به دانش‌آموزان آموختم گیاهان دشت‌ها را بچینند و به لابراتوار بفروشند تا هزینه تحصیل خود را هم از این طریق تامین نمایند. به این ترتیب 184 نفر از 30 روستا مشغول تحصیل و کار شدند و هزینه‌های تحصیل خود را هم از طریق چیدن گیاهان تامین می‌کردند.

این کارخانه یکصد فرآورده تولید می‌کند و به اکثر کشورهای دنیا صادر می‌کند. من 250 گونه گیاه را از سراسر دنیا جمع‌آوری کرده‌ام و به ایران آورده‌ام و همان برایم پشتوانه‌ای شد که اهداف عمرانی‌ام را ادامه دهم به 66 روستا برق‌رسانی کردم، مخابرات،‌درمانگاه، مدرسه، موزه،‌ رستوران، پارک، فروشگاه و به طور کلی آنچه که در زندگی امروز بشر ضرورت دارد در این منطقه ایجاد کردم. من هیچ پشتوانه‌ مالی یا میراث هنگفتی برای انجام این امور در اختیارنداشتم هیچ ارتباطات نفوذی هم در سیستم‌های دولتی نداشتم بلکه فردی آزاد و مستقل و مفتخر به روستایی بودن هستم  .

زمانی که مجتمع کشاورزی کندلوس راه‌‌اندازی شد چند پروژه دیگر راهم انجام می‌دادم. حاصل تمام آن تلاشها تربیت مدیرکل، وکیل، شاعر، موسیقی‌دان، نویسنده و. از میان 180 کودک بود که می‌خواستند همان چوپان، کشاورز و. باقی بمانند.

به دلیل تلاش هایی که در توسعه و آبادانی کندلوس صورت گرفت این منطقه جهانی شده است و دولت آن را به عنوان یک منطقه توریستی بین‌المللی انتخاب کرده است. کندلوس امروز قطب بین‌المللی توریستی است. سالی 60 هزار گردشگر داریم که اتفاق پیش پاافتاده‌ای برای یک ایرانی نیست.»

مشکلات

زمانی که شرکت‌ هگزان را با پتروشیمی شریک شد پس از مدتی متوجه شد حاصل 20 سال تلاش بی‌وقفه‌اش به صفر رسیده است و او مانده‌ و کوهی از بدهی که پتروشیمی آنرا پرداخت نکرده بود و بانک او را مقصر می دانست. لذا مجبور شد از طریق نزول بدهی ها را پرداخت کند و مجددا با اجاره یک دفتر کوچک کارش را از صفر آغاز نماید. شرایط بسیار سختی پیش‌رو داشت، فشارهای مالی زیادی هم به دوشش بود از سویی دو میلیارد تومان بدهی به بانک داشت و او را ممنوع‌الخروج اعلام کرده بودند دورانی را سپری کرده که حتی هزینه روزمره هم به سختی تامین می‌شد. اما تلاش کرد و با یک دفتر کوچک به تولید لوازم آرایشی بهداشتی پرداخت و برای اولین بار در ایران ژل کتیرا را روانه بازار مصرف کرد.

سپس با پوست میوه‌های معطر چای کیسه‌ای با 10 طعم مختلف را به تولید انبوه رساند که آن‌هم با موفقیت روبرو شد. شبانه‌روز کار کرد تا توانست سراپا بایستد. بارها گفته‌است: اگر مرا در کویرلوت رهاسازی پس از یک سال که به کویر بیایید مشاهده خواهید کرد که در آنجا هم باغی درست کرده‌ام! »

در طی سالهای فعالیت با شکست‌های وحشتناک و سنگینی مواجه بود حتی به دلیل حضور درعرصه‌های فرهنگی کاندیدای قتل‌های زنجیره‌ای هم شد. وزارت اطلاعات بعدها متوجه شد که او فردی ی نیست بلکه عاشق ایران و سرزمینش است.

کارآفرین

به نظر دکتر جهانگیری کارآفرینی دو بخش دارد که ریشه در ژنتیک و اکتساب از محیط دارد:

فردی که از همان کودکی جاه‌طلب است و بزرگ فکر می‌کند و ایده‌های متعددی در ذهن می‌پروراند باید دانست که کارآفرین است و همین انسان کوچک، افق‌های بزرگی را مشاهده می‌کند.

 شرایط زندگی و اجتماع در کارآفرین شدن افراد موثر است ما در این جامعه و با این دولت زندگی می‌کنیم و می‌دانیم کسی به دادمان نخواهد رسید و حتی مورد تمسخر هم قرار می‌گیریم. اگر ایده‌هایی در ذهن دارید آن را باور کنید اما اگر به آن تحت عنوان سکو نگاه می‌کنید، کار نکردن را بهانه نکنید.

اگر آن این ایده را باور دارید آن را بارور سازید. من اعتقاد ندارم که مسائل مالی مشکل بزرگی برای توقف باشد. طرح را می‌توان با دوستان،‌ اطرافیان و بانک در میان گذاشت و انجام داد. من برای تحقق ایده‌ام منزلم را به فروش رسانده‌ام اما از همان ابتدا به آن دیده اطمینان کافی داشتم. معقتدم کارآفرین نباید عمرش از به انجام یک فعالیت اختصاص دهد. باید سراغ فعالیت‌های دیگر هم برود و مثلا صد ایده را به نتیجه برساند. اگر کارآفرین در یک شغل باقی بماند دیگر کارآفرین نیست.»

 

این کارآفرین فعال و خستگی­ ناپذیر که از سوی یونسکو و میراث فرهنگی به عنوان چهره ماندگار معرفی شده کشور ایران را به علت داشتن منابع عظیم انرژی و نیروی انسانی ارزان، بهترین جا برای سرمایه­گذاری می­داند اگر چه معتقد است سیستم دولتی و تکیه بر ثروت حاصله از نفت، یک  مانع اساسی در راه کارآفرینی بشمار می­رود وبهترین مسیر در این عرصه توسعه کسب و کارهای جدید خانگی و کوچک است.

او بزرگترین آرزوی خود را ایجاد پنج میلیون فرصت شغلی برای جوانان ایرانی می­داند و معتقد است این کار فقط با دورنگری و ایده­ها و روش­های نو امکان­پذیر است و ادامه سبک سنتی کشاورزی و صنعت و بازار در ایران جواب نمی­دهد.

گفتنی است در سال 1388 دکتر جهان‌گیری به عنوان کارآفرین نمونه کشور برگزیده و معرفی شدند.

 

 


محسن خلیلی عراقی" اسطوره صنعت ایران ومردی که همه به احترام 60سال کارآفرینی ومدیریتش می ایستند وتکریمش می کنند،.او همواره یکی از فعال ترین اعضای هیات نمایندگان تهران و بنیان گذار شرکت بوتان واسطوره صنعت ایران است.
محسن خلیلی عراقی کیست؟

محمدعلی فروغی داشت کتاب "اصول ثروت ملل"را ترجمه می کرد.میرزا ملکم خان ،صنیع الدوله ،حاج حسین کازرونی،امین الضرب وجمال الدین کاشانی مشغول مطالعه وتحصیل وتحقیق بودند ومشروطه ومشروطیت داشت به نتیجه می رسید که "محمود خلیلی عراقی" متولد شد.آن روزها مردم روحیه آزادی خواهی داشتند وت بازاری پررونق داشت وآن چه کم در نظرمی آمد،روحیه کارآفرینی بود وبی علاقگی مردم به جنس ایرانی.درهمین روزها وشب های پرفراز وپرنشیب،نوزاده ای چشم گشود که بعدها اورا بنیان گذار صنعت گازمایع ایران لقب دادند.محمود خلیلی عراقی که درخانواده ای فرهیخته به دنیا آمده بود،کودکی اش را درکوچه وخیابان های تهران پشت سرگذاشت وپس ازآن به درس خواندن مشغول شد. پس از فراغت از تحصیل از مدرسه دارالمعلمین با درجه ممتاز به مدت دو سال در همان مدرسه به تدریس فیزیک و ریاضیات پرداخت. او دوسال تدریس کرد وخاک گچ بر شانه وصورت نشانداما پس ازآن تولید وصنعت پیشه کرد وآچار وروغن را برتخته وگچ ترجیح داد.آغاز کسب وکار خصوصی مرد جوان، ایجاد کارگاه تعمیر ماشین آلات در خیابان چراغ گاز تهران بود. جایی که پیش ازاو، حاج محمد حسین کمپانی،چراغ گاز را به آن جا برده بود.خلیلی اگرچه معلمی را دوست داشت اما با کار وبازار بیشتر میانه داشت. ماندنش درچراغ گاز وشهرتش به عنوان کاسبی مطمئن ومهارتش در بازوبسته کردن ماشین آلات منجر به پیشنهادی تازه به او شد.پیشنهادی که زندگی اورا دگرون کرد.او در سال 1317 به ریاست اداره برق تهران منصوب شد و در همین دوران اولین کارخانه برق دولتی راه اندازی کرد.محمود خلیلی عراقی مدتی دراین سمت،خانه وکاشانه مردم را روشن نگه داشت تا اینکه سفری به خوزستان،هم زندگی او را زیر و رو کرد وهم زندگی مردم ایران را. محمود خلیلی در سال 1329 در سفری به استان خوزستان متوجه شد که یکی از فرآورده های پرارزش نفت، یعنی گاز مایع، بدون استفاده سوزانده می شود.ملی شدن صنعت نفت در سال 1330 فرصت مناسبی پدید آورد که او به آرزوی چند ساله خود جامه عمل بپوشاند.درهمین سال،فرزند ارشدش،محسن خلیلی موفق شد از دانشکده فنی دانشگاه تهران فارغ التحصیل شود وچه فرصتی بهترازاین که پدر،با کمک پسرتحصیل کرده اش،رویاهایش را جامه عمل بپوشاند.این گونه بود که محمود خلیلی در سال 1330 به اتفاق فرزندش به آمریکا و اروپا سفر کرد و با تحولات صنعت گاز مایع آشنا شد و مقدمات تأسیس شرکت بوتان را فراهم آورد. تا زمانی که محمود ومحسن خلیلی، شرکت بوتان را برای عرضه گاز مایع تاسیس نکرده بودند، گاز کشوربیهوده می سوخت و به هدر می رفت. در سال 1333، با همراهی مهندس محسن خلیلی واحد کوچکی برای تولید نسل اول محصولات گاز سوز و سیلندرهای گاز شکل گرفت که به سرعت توسعه یافت، ده سال بعد، شرکت مستقل صنعتی بوتان اولین و بزرگترین تولیدکننده لوازم گازسوز و سیلندر گاز در ایران به صورت رسمی فعالیت خود را آغاز کرد.

گذار ازدولت به بخش خصوصی

هرچند محمود خلیلی درهمان دوران که علی اکبر داور،دولت را موتور محرک اقتصاد می دانست وبسیار زودتر از دیگر دولت ها،درحال تاسیس شرکت های دولتی بود،امامحمود خلیلی عراقی به موقع متوجه شد که راه حل نهایی در ایجاد وتاسیس تولید وصنعت وابسته به بخش خصوصی است.به این ترتیب او را باید یکی از نخستین مدیران دولتی دانست که درمیانه های عمرمدیریت،راه بخش خصوصی را درپیش گرفت.او یکی از کارآفرینان بود که پس از تجربه کار در دولت به بخش خصوصی آمد و شرکت حفاری را برای رساندن آب به مزارع و روستاها تاسیس و در آن سرمایه گذاری کرد.درهمین دوران که اندیشه های ناسیونالیستی تقویت شده بود وزمینه رقابت با سرمایه گذاران خارجی به وجود امده بود،محمود خلیلی عراقی به قوام السلطنه نامه ای نوشت وبه بی عدالتی نسبت به سرمایه گذاران داخلی نسبت به سرمایه گذاران خارجی انتقاد کرد.اوکه مطلع شده بود
» هرچند محمود خلیلی درهمان دوران که علی اکبر داور،دولت را موتور محرک اقتصاد می دانست وبسیار زودتر از دیگر دولت ها،درحال تاسیس شرکت های دولتی بود،امامحمود خلیلی عراقی به موقع متوجه شد که راه حل نهایی در ایجاد وتاسیس تولید وصنعت وابسته به بخش خصوصی است.  
شرکت نفت ایران و انگلیس قصد دارد برای تامین مصارف سیمان خود در یکی از نقاط تحت نفوذ خود در خلیج فارس با سرمایه ساکنان آن، کارخانه سیمان تاسیس کند،نامه ای به قوام السلطنه، نخست وزیر وقت نوشت و یادآور شد: . تاسیس کارخانه سیمان در خوزستان از هر جهت به نفع صاحبان سرمایه و کارگران ایرانی است و لازمه انصاف و عدالت نیز این است که اگر قرار است شرکت نفت لوازمی از انگلستان یا هندوستان تهیه کند و تهیه آن در داخل مقدور باشد، به موسسه های ایرانی مراجعه کند.».منظورمحمود خلیلی عراقی برای تقویت سرمایه گذاری داخلی تامین نشد اما او همچنان دراین اندیشه بود که با توان وانرژی داخلی،صنعت وتولید ایجاد کند.برای تحقق این آرزو،چندسال زمان نیاز بود تا ایرانیان به رهبری محمد مصدق،نفت را ملی کنند.ملی شدن نفت وفارغ التحصیلی فرزند،دو اتفاق مثبت برای محمود خلیلی عراقی بود چه آن که اولی،زمینه را برای فعالیت های اقتصادی اش فراهم ساخت ودومی تکیه گاه بزرگی شد برای تحقق رویا هایش.محمود خلیلی پس ازآن که به کشورهای مختلف سفر کرد وایده های زیادی در مورد راه اندازی کارخانه اش به دست آورد،پس از مجادهدت های فراوان موفق به جلب نظر دولت برای احداث کارخانه اش شد.کار او آن قدر بزرگ بود ومشقت به دنبال داشت که مهندس مهدی بازرگان درکتابش از او یاد کرد . مهندس مهدی بازرگان در کتاب شصت سال خدمت و مقاومت» در این باره می نویسد: یادم می آید خلیلی چقدر با مسوولان شرکت ملی نفت در زمان کنسرسیوم کلنجار رفت تا گردنشان بگذارد گازهایی را که هدر داده و می سوزانند، تصفیه کرده و بوتان و پروپان آن را در تانکرهای تحت فشار به ایشان بفروشند و گاز نفت در ایران توزیع شود. سپس برای اینکه مصرف گاز آشپزخانه ها به صورت صنعت ملی درآید، به موازات ساختن انبار و تهیه وسایل و کامیون های توزیع گاز، اقدام به ایجاد کارخانه کپسول سازی و تولید اجاق فر و غیره کرد . اجاق و فرهایی که آشپزخانه های تهران و شهرستان ها را تسخیر کرد و عامل ایجاد 6-5 شرکت تولید و توزیع گاز شد.» محمود و محسن خلیلی پس از بازگشت از سفر در 18/5/1332 شرکت بوتان با مسوولیت محدود را در اداره ثبت شرکت ها به ثبت رساندند.

بوتان شعله ور شد

محمود خلیلی، اسفندیار یگانگی و محسن خلیلی موسسان شرکت بوتان بودند. در 4/7/1332 خلیلی نامه ای به شرکت ملی نفت ایران نوشت و تقاضای دریافت اطلاعات از طرز تحویل گاز به شرکت بوتان و بهای هر تن گاز شد. اولین محموله گاز مایع به صورت آزمایشی در 6/7/1332 دریافت و در 11/7/1332 بنا به درخواست محمود خلیلی، تحویل محسن خلیلی شد. در همان سال ها محلی برای شرکت در خیابان سعدی اجاره و نمایشگاهی در کنار آن دایر شد و کار رونق پیدا کرد. مدیران شرکت در 23/10/1333 نامه ای به آبتین، رییس اداره کل گمرک نوشته و خواستار کاهش تعرفه گمرکی لوازم گازسوز شدند. در سال دوم تاسیس شرکت بوتان، مردم به ویژه خانم ها با دیدن فرها و اجاق های گازسوز در خانه های دوستان و خویشان و آگاه شدن از مزیت های گاز برای خرید به بوتان مراجعه می کردند. خلیلی در 26/5/1338 طی نامه ای به شرکت ملی نفت ایران 4خواسته از این شرکت را یادآور شده که انجام تبلیغات برای مصرف سوخت و آشنایی شهروندان یکی از آنها بود.در سال 1332 فقط یک تن گاز در ایران مصرف می شد که این رقم در سال 1382 به 462هزار تن رسیده است.چند سال بعد بود که محسن خلیلی پیشنهاد وسایل ساخت و وسایل گازسوز را به پدرش داد. محسن خلیلی باور داشت که ساخت وسایل گازسوز باید هرچه زودتر در کشور آغاز شود. نخستین محصول این شرکت آبگرمکن ایستاده 40گالنی با کنترل ترموستاتیک بود. در یک کارگاه کوچک که برای این کار در نظر گرفته شده بود و به مررو ساخت اجاق های رومیزی و پلوپزهای یک تا 4شعله شروع شد و چندی بعد با همکاری مهندس محسن غفاری و استفاده از تکنیک های تازه لعاب کاری، تولیدات افزایش یافت. در سال 1343 شرکت صنعتی بوتان سهامی خاص تاسیس شد. شرکت بوتان به سرعت رشد و توسعه پیدا می کرد، پس باید راه های مناسب تری می یافتند تا به صنعتی که شتاب پیدا می کرد، کمک شود. شرکت بوتان در سال 1332 تا 1335 چون جاده ارتباطی آبادان به تهران بسیار بد بود، ناچار از طریق سرهم کردن وسایل باقی مانده از جنگ جهانی و تانک وارداتی از کشور آلمان موفق به ساخت نخستین تریلر به ظرفیت 12تن شد. عباس چمران که در دانشکده فنی با محسن خلیلی دوست بود، در نصب تانک بر روی واگن و ایجاد ایستگاه تخلیه و بارگیری در خرمشهر و تپه سفید توفیق حاصل کردند.در سال 1343، شرکت صنعتی بوتان به صورت شرکت مستقل از شرکت بوتان تاسیس شد.

 

 

 


فیس‌بوک (Facebook) یک سرویس شبکه اجتماعی برخط است که در ۴ فوریه سال ۲۰۰۴ میلادی توسط مارک زاکربرگ و دوستانش ادواردو سورین، اندرو مک‌کالم، داستین موسکوویتز و کریس هیوز در دانشگاه هاروارد به وجود آمد. در ابتدا نام‌نویسی در این وبگاه به دانشجویان دانشگاه هاروارد محدود بود. اما با گذشت زمان درِ آن برای دانشگاه‌های شهر بوستون، آیوی لیگ و دانشگاه استنفورد نیز گشوده‌شد. پس از افزوده‌شدن دانشگاه‌های مختلف و دبیرستان‌ها به لیست مجاز عضویت در فیس‌بوک، عضویت در آن به تدریج در دسترس تمامی افراد بالای ۱۳ سال در سراسر دنیا قرار گرفت.

کاربران برای بهره‌گیری کامل از فیس‌بوک باید در آن نام‌نویسی کنند. پس از نام‌نویسی، امکان ایجاد نمایه شخصی، افزودن دیگر کاربران به فهرست دوستان، فرستادن و دریافت پیام و دریافت آگاه‌سازی از تغییرات دوستان خود فراهم می‌شود. علاوه بر این موارد، پیوستن به گروه‌های مورد علاقه، یافتن هم‌کاران، هم‌کلاسی‌ها، پسندیدن پست‌ها، بیان دیدگاه و دسته‌بندی دوستان از امکانات دیگر این سیستم است. در ماه سپتامبر سال ۲۰۱۲ میلادی تعداد اعضای این وبگاه از مرز ۱ میلیارد نفر گذشت. که به گفته خود فیس‌بوک ۸/۷٪ آن‌ها کاربران جعلی هستند. وبگاه فیس‌بوک سالیانه ۱۸۰ پتابایت (معادل نیم پتابایت در روز) اطلاعات در سرورهای خود ذخیره می‌کند. این وبگاه به ۱۴۰ زبان دنیا قابل دسترس بوده و ۷۰ درصد از کاربران آن در خارج از ایالات متحده هستند.

فیس‌بوک در حال حاضر بزرگترین شبکه اجتماعی دنیا با ۲ میلیارد کاربر فعال است.

facebook
گونه شرکت سهامی عام
نماد شرکت نزدک: FB
بنانهاده ۴ فوریه، ۲۰۰۴
(۱۳ سال پیش)
دفاتر مرکزی منلو پارک، کالیفرنیا، ایالات متحده آمریکا
منطقهٔ در خدمت ایالات متحده آمریکا (۲۰۰۴ تا ۲۰۰۵)
سراسر جهان (۲۰۰۵ تا کنون)
بنیان‌گذار(ها)

مارک زاکربرگ
ادواردو سورین
اندرو مک‌کالم
داستین موسکوویتز
کریس هیوز

افراد کلیدی مارک زاکربرگ
(رئیس هیئت مدیره و مدیر عامل اجرایی)
شریل سندبرگ
(مدیر عملیات)
صنعت اینترنت
درآمد ۲۷٫۶۳۸ میلیارد دلار آمریکا (۲۰۱۶)
درآمد عملیاتی ۱۲٫۴۲۷ میلیارد دلار آمریکا (۲۰۱۶)
سود خالص ۱۰٫۲۱۷ میلیارد دلار آمریکا (۲۰۱۶)
مجموع دارایی ۶۴٫۹۶۱ میلیارد دلار آمریکا (۲۰۱۶)
مجموع سهام ۵۹٫۱۹۴ میلیارد دلار آمریکا (۲۰۱۶)
کارکنان ۱۸٬۷۷۰ (۳۱ مارس ۲۰۱۷)
شرکت‌های تابعه اینستاگرم
واتس‌اپ
Oculus VR
پیام‌رسان فیس‌بوک
وب‌گاه www.facebook.com
تور: facebookcorewwwi.onion
نوشته‌شده به سی++، پی‌اچ‌پی (به عنوان اچ‌اچ‌وی‌ام) و دی
رتبه الکسا بی‌تغییر ۳ (آوریل ۲۰۱۷)
گونهٔ وب‌گاه خدمات شبکه‌های اجتماعی

کاربران 2 میلیارد کاربر فعال (ژوئن ۲۰۱۷)
در دسترس به چندزبانه (۱۴۰ زبان)
facebook
پیدایش

مارک زاکربرگ، دانشجوی رشته علوم کامپیوتر دانشگاه هاروارد از قبل نیز تجربه‌هایی در راه‌اندازی شبکه اجتماعی داشت. او وبگاه‌هایی مانند CourseMatch برای پیگیری وضعیت مدرک تحصیلی و Facemash را برای رده‌بندی میزان جذابیت افراد را طراحی کرده‌بود. در ماه فوریه سال ۲۰۰۴ میلادی و در سن ۲۰ سالگی به‌همراه دوستان خود وبگاه The Facebook را راه‌اندازی کرد. در ۲۴ ساعت اولیه راه‌اندازی این وبگاه ۱٫۲۰۰ نفر از دانشجویان دانشگاه هاروارد و پس از یک ماه، بیش از نیمی از دانشجویان کارشناسی این دانشگاه در آن نمایه داشتند.

۲۰۰۴

در میانه سال ۲۰۰۴، شان پارکر، بنیانگذار نپستر که پیش از آن مشاور زاکربرگ بود، به‌عنوان رئیس فیس‌بوک برگزیده‌شد. در ماه ژوئن همان سال دفتر شرکت به پالو آلتو، کالیفرنیا منتقل شد. فیس‌بوک نخستین سرمایه‌گذاری خود را از پیتر تیل، یکی از بنیانگذاران پی‌پل دریافت کرد.

۲۰۰۵

در ماه اوت سال ۲۰۰۵ آدرس وبگاه به facebook.com تغییر کرد. این دامنه اینترنتی به قیمت ۲۰۰٫۰۰۰ دلار خریداری شد. در ماه می سال ۲۰۰۵، شرکت اکسل پارتنرز ۱۲/۷ میلیون دلار و جیم بریر ۱ میلیون دلار در این وبگاه سرمایه‌گذاری کردند.

۲۰۰۶

عضویت در فیس‌بوک که در ابتدا محدود به دانشگاه‌ها و دبیرستان‌های آمریکا و اروپا بود، به‌تدریج از ماه سپتامبر سال ۲۰۰۶ برای همه میسر شد. در سال ۲۰۰۶ شرکت‌هایی مانند یاهو! و گوگل پیشنهادهایی برای خرید این وبگاه دادند که توسط مارک زاکربرگ رد شدند. با این حال شرکت مایکروسافت توانست ۱/۶٪ از سهام این وبگاه به‌همراه حق ویژه تبلیغ در آن را به قیمت ۲۵۰٫۰۰۰ دلار بخرد.

۲۰۰۹

در ماه ژانویه سال ۲۰۰۹ میلادی فیس‌بوک عنوان پراستفاده‌ترین سرویس شبکه اجتماعی را از آن خود کرد و مجله انترتینمنت ویکلی نیز آن را در صدر لیست بهترین‌های دهه قرار داد.

۲۰۱۲

در ماه می سال ۲۰۱۲ میلادی این شبکه اجتماعی سهام خود را برای فروش در بازار نزدک قرار داد و به یک شرکت سهامی عام تبدیل شد. فیس‌بوک در ۸ ماه می سال ۲۰۱۲ میلادی شروع به فروش سهام خود در نزدک کرد و به یک شرکت عمومی تبدیل شد. این وبگاه با درآمد ۵/۱ میلیارد دلاری در سال ۲۰۱۲ وارد لیست فرچون ۵۰۰ شد و در سال ۲۰۱۳ در رده ۴۲۶ام قرار گرفت.

۲۰۱۴

در ژانویه ۲۰۱۴ نرم‌افزار کاربردی خوراک‌خوان فیس‌بوک با نام Paper برای گوشی‌های تلفن همراه عرضه شد. با این نرم‌افزار کاربردی می‌توان مطالب و خبرهای مورد علاقه در زمینه‌های مختلف از جمله ورزش، عکاسی و طراحی را خواند.

فیسبوک در فوریه ۲۰۱۴ شرکت پیامک‌رسانی واتس‌اپ را به قیمت ۱۹ میلیارد دلار خریداری کرد. این بزرگترین سرمایه‌گذاری فیس‌بوک تا همین تاریخ محسوب می‌شود. برای خرید این شرکت ۴ میلیارد دلار نقد، ۱۲ میلیارد دلار از حق مالکیت خود و ۳ میلیارد دلار سهام هم بعداً به مالکان و حدود پنجاه کارمند واتس‌آپ تعلق خواهد گرفت. مارک زاکربرگ در بیانیه‌ای واتس‌اپ را سرویسی فوق‌العاده با ارزش» توصیف کرد و گفت فکر خرید واتس‌اپ یازده روز پیش از خرید سهام ذهنش گذشته است. او پیش‌بینی کرد کاربران واتس‌اپ از یک میلیارد نفر خواهد گذشت. پیش از این بزرگترین خرید فیس‌بوک خرید اینستاگرام به قیمت یک میلیارد دلار در سال ۲۰۱۲ بود.

۲۰۱۵

در فوریه ۲۰۱۵ (بهمن ۱۳۹۳) فیسبوک امکان جدیدی را ایجاد کرد که به کاربر اجازه می‌دهد فردی را به عنوان وارث حساب کاربری (legacy contact) خود برگزیند. این قابلیت ابتدا در ایالات متحده در دسترس بوده و سپس در سایر کشورها نیز در دسترس کاربران قرار خواهد گرفت. فیسبوک پیش از این به منظور حفظ حریم شخصی و امنیت خانواده و دوستان، نمایه شخصی افراد فوت شده را مسدود می‌کرد. افرادی که به عنوان وارث انتخاب می‌شوند دسترسی محدودی به حساب کاربری افراد فوت شده دارند. آنها می‌توانند پست ارسال کنند، عکس نمایه را تغییر دهند، به درخواست‌های دوستی پاسخ دهند و بایگانی از عکس‌ها و پست‌های کاربر را دانلود کنند. اما این به این معنی است که آنها نمی‌توانند محتوای پیام‌های خصوصی کاربر را دانلود کنند و پست‌های نوشته شده توسط خود کاربر یا دوستان فیسبوکی او را ویرایش کنند و یک عکس یا کل حساب کاربری را پاک کنند.

سایت فیس‌بوک در ابتدای ژوئیه ۲۰۱۵ اعلام کرد که دپارتمان هوش مصنوعی این شرکت، الگوریتم جدیدی را در خصوص تشخیص چهره آزمایش می‌کند که از طریق سیستم‌های پردازش تصویر (Image Processing) و هوش مصنوعی (AI) بدون اینکه تصویر صورت فرد در عکس مشخص باشد امکان تشخیص او را از روی ویژگی‌های کلیدی دارد. این امکان هم اکنون بر روی بیش از ۴۰۰۰۰ تصویر آزمایش شده و نتیجه آن بیش از ۸۳ درصد تشخیص صحیح بوده است. همچنین این سایت اعلام کرد که پس از بررسی و اطمینان از صحت کارکرد این قابلیت به اپلیکیشن‌ها افزوده خواهد شد.

انتقادها به فیس‌بوک

نتایج یک مطالعه در انگلستان نشان داده که در حدود یک‌پنجم تا یک‌سوم طلاق‌های این کشور، به فیس‌بوک در دادخواست طلاق اشاره شده و موجب نیتی یکی از طرفین را فراهم آورده است.

جولین آسانژ مؤسس و مدیر وبگاه ویکی‌لیکس می‌گوید:

فیس‌بوک تنفر آمیزترین ابزار جاسوسی است که تاکنون ایجاد شده‌است. هر کس که نام و مشخصات دوستان خود را به شبکه اجتماعی فیس‌بوک اضافه می‌کند باید بداند که به شکل رایگان در خدمت دستگاه‌های اطلاعاتی آمریکاست و این گنجینه اطلاعاتی را برای آنها تکمیل می‌کند.

به گفته وی فیس‌بوک یک گنجینه اطلاعاتی بسیار بزرگ از نام و پیشینه افراد است که کاربران آن را به شکل داوطلبانه در اختیار این شبکه اجتماعی قرار می‌دهند ولی این ابزار توسط دستگاه‌های امنیتی و اطلاعاتی آمریکا مورد بهره‌برداری قرار می‌گیرد. دسترسی این دستگاه‌های اطلاعاتی به اطلاعات ذخیره شده در فیس‌بوک آن را به یک ابزار خطرناک بدل کرده‌است.

گردآوری و ذخیره‌سازی نانوشته‌ها

فیس‌بوک در مقاله‌ای در دسامبر ۲۰۱۳ اعلام کرد، از این امکان برخوردار است که می‌تواند پیش‌نویس نوشته‌های کاربر را که نهایتاً تصمیم به انتشار آن‌ها نمی‌گیرد، همان‌طور که تایپ می‌شوند، ذخیره و نگه‌داری کند. مقاله مشخص می‌کند که فیس‌بوک بر اندیشه‌های اشخاص حتی بدون انتشار نظارت دارد.

هنگام نوشتن در فیس‌بوک، این شبکه اجتماعی کدهایی را به مرورگر وب ارسال می‌کند و این کدها به صورت اتوماتیک آنچه را که شما تایپ می‌کنید را تحلیل می‌کند و به فیس‌بوک گزارش می‌دهد. فیس‌بوک این اقدام را که کاربر چیزی می‌نویسد و از انتشار آن صرف‌نظر می‌کند خودسانسوری تلقی کرده است.

در ژانویه ۲۰۱۴ هزاران کاربر فیس‌بوک با تشکیل جنبش اجتماعی اعتراض‌آمیز و انتشار یک نامه سرگشاده برخط که ۲۷ هزار امضاکننده یافت، خواستار آن شدند تا فیس‌بوک از رهگیری اندیشه‌های منتشرنشده‌شان دست بکشد. یک سخنگوی فیس‌بوک در پاسخ گفت: فیس‌بوک محتوایی را که کاربران تصمیم گرفته‌اند تا آن را منتشر نکنند گردآوری یا رهگیری نمی‌کند.»

ارائه اطلاعات کاربران به دولت‌ها

فیسبوک در گزارشی که در ۲۷ اوت ۲۰۱۳ میلادی منتشر کرد اعلام نمود که اطلاعات کاربرانش را به درخواست دولت‌های مختلف، در اختیار این دولت‌ها می‌گذاشته است. در این گزارش آمده است که تنها در نیمه نخست سال ۲۰۱۳ میلادی دولت‌های گوناگون خواستار دستیابی به اطلاعات بیش از ۳۸ هزار کاربر این شبکه اجتماعی شده‌اند که در ۸۰٪ موارد درخواست‌ها به نتیجه رسیده‌اند. بیش از ۷۴ کشور جهان چنین درخواست‌هایی از فیسبوک داشته‌اند. بیش از نیمی از درخواست‌ها مربوط به دولت آمریکا بوده است (۲۰ تا ۲۱ هزار کاربر) که به ۷۹٪ از آن‌ها ترتیب اثر داده شده است. میزان دقیق درخواست‌های آمریکا به علت وجود قوانینی که مانع افشای آمار دقیق هستند ممکن نبوده. دولت بریتانیا نیز ۲۳۰۰ درخواست در این زمینه داشته است که به ۶۸٪ از آن‌ها ترتیب اثر داده شده. مقامات ترکیه اطلاعات ۱۷۳ کاربر فیسبوک را از این وبگاه درخواست کرده‌اند که فیسبوک به ۴۵ مورد از آن‌ها پاسخ داده است. به گفته فیسبوک این اطلاعات به تهدید کودکان و شرایط اضطراری» مربوط بوده‌اند. وکیل فیسبوک در اینبار اظهار امیدواری کرده است که این گزارش در جهت دستیابی به معیارهای مناسب برای درخواست‌های دولت‌ها دربارهٔ اطلاعات کاربران» مفید باشد.

پایشِ لینک‌های درون پیام‌های خصوصی

در روز ۳۰ دسامبر ۲۰۱۳ (۹ دی ۱۳۹۲) از فیس‌بوک شکایت شد که آن دسته از پیام‌های خصوصی کاربران را که دربرگیرنده لینکی به وبگاه‌های دیگر است پایش می‌کند تا با اطلاع از محتوای وبگاه لینک‌داده‌شده، از این داده‌ها برای هوشمند کردن آگهی‌های خود بهره گیرد. بر اساس این شکایت، فیس‌بوک متهم به کنترل پیام‌های خصوصی کاربران به منظور بهره‌گیری از محتوای لینک‌های درون آن برای تنظیم آگهی‌های خود است.

نژادپرستانه، زن ستیز و ضد همجنسگرایانه

محققان می‌گویند محتوای نژادپرستانه، زن ستیز و ضد همجنسگرایانه» شبکه‌های اجتماعی به سلامت روان افراد لطمه می‌زند زیرا اعتماد به سلامت جامعه از بین می‌برد. زیرا در مکالمات آنلاین، افراد با پروای کمتری به رفتارهای غیر محترمانه و پرخاشگرانه روی می‌آورند. در شبکه‌های اجتماعی زمینه برای انتشار مطالب زیان آور، توهین آمیز و جنجالی که در مرز آزادی بیان و بیان خصمانه قرار دارند» مهیاست. این رفتارهای خشن و خصمانه نسبت به ن، اقلیت‌های اجتماعی و ی و افراد و گروه‌های آسیب‌پذیر شدیدتر است و آنها بیشتر در معرض بد رفتاری هستند.

کاربران

در ماه می۲۰۱۱ تعداد کاربران فیس‌بوک به بیش از ۷۰۰ میلیون کاربر رسید که حدود ۷۰ درصد آن‌ها کاربران خارج از ایالات متحده بودند. بیشترین کاربران از کشور آمریکا و در رتبه دوم کشور اندونزی قرار داشتند.

در ۲۴ اوت ۲۰۱۵ (۲ شهریور ۱۳۹۴) برای نخستین‌بار یک‌میلیارد نفر تنها در یک روز از فیس‌بوک استفاده و این وبگاه را تبدیل به پراستفاده‌ترین محصول فناوری موجود روی زمین کردند. در این روز از هر هفت نفر روی کره زمین یک نفر در این شبکه اجتماعی حضور داشته و از آن استفاده کرد.

در ژوئن ۲۰۱۷ تعداد کاربران فعال فیس‌بوک از ۲ میلیارد نفر گذشت.

روزی دانشمندى آزمایش جالبى انجام داد. او یک آکواریوم ساخت و با قرار دادن یک دیوار شیشه‌اى در وسط آکواریوم آن ‌را به دو بخش تقسیم ‌کرد.

در یک بخش، ماهى بزرگى قرار داد و در بخش دیگر ماهى کوچکى که غذاى مورد علاقه ماهى بزرگتر بود. 

ماهى کوچک، تنها غذاى ماهى بزرگ بود و دانشمند به او غذاى دیگرى نمى‌داد. 

او براى شکار ماهى کوچک، بارها و بارها به سویش حمله برد ولى هر بار با دیوار نامرئی که وجود داشت برخورد مى‌کرد، همان دیوار شیشه‌اى که او را از غذاى مورد علاقه‌اش جدا مى‌کرد… 

پس از مدتى، ماهى بزرگ ازحمله و یورش به ماهى کوچک دست برداشت. او باور کرده بود که رفتن به آن سوى آکواریوم و شکار ماهى کوچک، امرى محال و غیر ممکن است! 

در پایان، دانشمند شیشه ی وسط آکواریوم را برداشت و راه ماهی بزرگ را باز گذاشت ولى دیگر هیچگاه ماهى بزرگ به ماهى کوچک حمله نکرد و به آن‌سوى آکواریوم نیز نرفت !!! 

میدانید چـــــرا ؟ 

دیوار شیشه‌اى دیگر وجود نداشت، اما ماهى بزرگ در ذهنش دیوارى ساخته بود که از دیوار واقعى سخت‌تر و بلند‌تر مى‌نمود و آن دیوار، دیوار بلند باور خود بود ! باوری از جنس محدودیت ! باوری به وجود دیواری بلند و غیر قابل عبور ! باوری از ناتوانی خویش

 

 


    آخرین ارسال ها

    آخرین وبلاگ ها

    آخرین جستجو ها